همزاد دیدم . صورتش مشخص نبود موهاش لَخت و مشکی تا زیر شکمش بود . لبه های پایین لباسش هم کثیف بود انگار ..
صدای قلب خودمم میشنیدم پریدم دستشویی ی ربع انگار گذشته بود که دیدم نیستش . ولی وقتی از همونجا که بود رد شدم حس کردم شونه هاش باهام برابری میکنه . انقدر گریه کردم که خانواده ترسیده بودن😂.. ولی خیلی بد بود خیلی انگار واقعی بود