یه شوهرخواهرشوهردارم ۶۰سالشه چندوقت پیش زنگ زدبهم میشه ازدوستات یکی یایه نفری معرفی کنی من باهاش ازدواج کنم گفتم من چیکارم بعدشم خواهرشوهرم مگه چشه به سنت نگاه کن خجالت داره به من چرامیگی اصلا دوبارزنگ زدمنم ب شوهرم گفتم شوهرمم به مادرش ایناوبه خواهرهاش گفت ابروشوبردبعددیروز خواهرشوهرم زنگ زده دسته پیش میگیره میگه اصلاتوسه ساله باشوهرم حرف میزنیدابروتونومیبرم چراابرومونوبردیدشوهرشم ۲۰۰کیلوخیلی زشته خواهرشوهرم عوضش قرطی وخیلی خیلی خیلی سره حالاخواهرشوهرم اولش گفت میدونم شوهرم عوضیه من قهربودم به همه دوستام پیشنهادداده بعددیروز فهمیده که شوهرم به اونیکی خواهراشم گفته میگه توزنگ میزدی بهش من جای دخترشم اخه دروغ شاخ داروالله من حتی دوست ندارم تودورهمیاسریه سفره بشینم انقدرکه زشته بعداونوقت