ممنون دارم با گریه مینویسم بابام همش تیکه میندازه بهم مثلا شامی کباب درست میکنم میگه چرا ریزه الان دارم شام درست مکنم تخم مرغ ریخت رو سرامیک پاک جردم هی سوال مکنه میگه سبزی نداریم بگو خو فلج نیستی دریخچال بازکن ببین هست یانه مگه ناهار نیاوردم نمیدونی تو نایلون بود یا نه بطری روغن پرت مکنم سوال مکنه میگه توش روغن نیست هی دایم سوال مکنه جواب ندم داد میزنه بهم میگهشیت خدا برات نسازه میگه مثل خالت شیتی خالم سرطان داره نمیگه دختربدبخت تو خونه س همش چرا بهش بدو بیراه میگم تمیزی خونه مکنم میگه وسواسی کار نمیکنه هیچ تهمت میزنه به زور برام چیزی میخره چندماهه میگم دوچرخه ثابت بخر نمیخره میگه دلارپایین بیاد خو منم پوسیدم تو خونه خواهر ندارم مادرم ۱۰ ماهه فوت کرده درحالی که داره پول میده به دیگران برای من بدبخت خرج نمکنه چیزای خوب کجاس که بهش فکر کنم مامانم اخلاقش برعکس پدرم بود بد دهن نبود مهربان بود خسیس نبود دعا کنید یا منم بمیرم یا برم سرکار ای خدا همش عصبانی میشه سرم امروز پریود بودم استفراغ کردم دل درد شدید میگه خورشت آلو درست کن منم کردم داشتم میمردم ز دل درد هیچی نمیفهمه