شماعلت دلخوری وناراحتی تون از خانواده شوهر چیه؟

خیییلی بدی دیدم یک سال از عقدم گزشت منو مامانمو سم داد کارم به بیمارستان کشید

همش انگ جادو گری بهم میزد 

از خونه بیرونم کرد 

توی بارداریمم به دروغ به همه گفته بود دوست خواهر شوهرم زن صیغه ای پسرمه

همش آزمون پول میخان 

همش بابای معتادمو پتک می‌کنه میزنم تو سرم در صورتی که هم خودش هم شوهرش هم پسرانش هم دختراش همه معتادن

حالم ازش بهم میخوره 

اما تو این دو سالی که پسرم دنیا اومده خوب شدن در حدی که رنگ میزنع میگه دام تنگته 

همش میگه تو خیییلی خوبی و فلان 

اینکه فک میکنن خودشون خدان بقیه بنده خدا

اینکه منو به عنوان عروس انتخاب کردن و نذاشتن رئیس جمهور کانادا بیاد خواستگاریم 

😜😜😜

اینکه نمیتونن تسلط رومون داشته باشن

باز خداروشکر ک خوب شدن

رفتیم آینه شمعدان بخریم؛ گفتند اینو ور ندار و اونو ورندار.

ما شمعدون گرون و قدیمی و عتیقه خریده ایم از بچگی برای پسرمون!!!! 

منم یه آینه ساده ی ارزون گرفتم. 

بعد سر عقد شمعدون نیاوردن!!!

شوهرم هم حاشا کرد تا شب عقد و گفت میگن اینا باید از خونه پدر بره خونه پسر!!! و خونه پدر زن نباید بره!!!

خلاصه اگه شما شمعدون ها رو دیدید، منم دیدم!

مال من مادر شوهرم یه جوریه نمیدونی کی خوبه کی بد یهو میبینی رفته تو قیافه ادم شک میکنه که نکنه کاری انجام داده و خبر نداره 

واسه منم دقیق همینه هرچه هست برا دخترا ودومادشونه خدا ازشون نگذره من که نمی گذره

آخی عزیزوم اشکال نداره فقط شوهرت مهمه اصلان برات مهم نباشه

مادرشوهرو انداختن سر من و رفتن پی زندگیشون. جاریم تو خونه ما نشسته و میناله از فرگاز 5 شعله بعد من با گاز 2 شعله باید برا مادرشوهرمم غذا بپزم. خواهرشوهر به نوع تربیت پسرمم گیر میده. خوبه 3 تا بچه داره رو هم تربیت پسر 3 ساله منو ندارن. ادعاشم میشه دخترم دندون پزشکه. خدا از سرشون نگذره. پسرم 14 روزش بود مادرشوهر عمل کرد ولش کردن سرم و رفتن. منه تازه زایمان کرده با یه نوزاد کولیکی باید به اونم می‌رسیدم. 3 تا جاری و 2 تا خواهرشوهرم دارم. تا قیام قیامت دلم باهاشون صاف نمیشه. 

اره واقعن آدم دلش میشکنه

😅😅😅

حق داری

من در حال حاضر باهاشون مشکل ندارم ولی تو دوران عقدم ناراحت میشدم ازین که رسم و رسومات و انجام نمیدادن

زهرمار انقد نخند 😬😬🤣🤣