این خاطره مال نوجوونیمه.ما یبار با بابام آب بازی میکردیم. با لیوان آب میریختیم روی هم
اول اون شروع کرد اما چون حواسش نبود من تونستم سریع لیوان رو پر کنم بریزم تو صورتش خیلی زورش گرفت منو بدون دمپایی تو حیاط خاکی کشون کشون برد سرمو گرفت زیر شیر آب
همیشه شوخی هاش ب دعوا ختم میشه. اصلا جنبه نداره
خودش شروع میکنه خودشم دعوا میکنه😏