دیشب سالگرد عقدمون بود عروسی هم کردیم الان ی سالو نیمه خونه خودمونیم 20 تیر هم سالگرد عروسیمون بود اون روز هم یادش نبود بیرون بود من بهش پیام تبریک دادم یادش افتاد اومدنی هم برام گل گرفته بود همین ن بیرون رفتنی نه هیچی دیشبم سالگرد عقدمون بود تو روز سالگرد عروسی چیزی نگفتم گفتم سالگرد عقدمون مفصل میگیریم سالگرد عقدمون هی ب بهونه های مختلف تاریخش میگفتم یادش بمونه چن روز پیشم گفتم ولی دیشب باز یادش نبود شام مورد علاقشو پختم کیک پختم لباس و آرایش اومد بماند ک خواهر شوهر 11 سالن اومد گند زد رفت اون ب کنار. شام خوردیم باز خواهر شوهرم نمیگف سالگرد تونه یادش نبود بد شام هم حتی مجال چایی نداد خوابش برد رو مبل بدشم پاشد رف گرف خوابید. بد شام بغلم کرد دوست دارمو حرفای عاشقونه زد ها ولی زود خوابید پارسالم ک هنوز عقد بودیم باز چیزی نگرفته بود میدونم دستش تنگه ولی من سال پیش برا تولدش دو ماه قبل تولدش پول اومد دستم یاهت گرفتم نگه داشتم ولی اون حتی تولد من هم یادش نبود س ساله باهمیم فقط سال اول ک میشد دوماه بد عقدمون برام ی تولد ساده گرف اونم کادو لباس داد خوب منم دوس دارم همسرم تو مناسبت سوپرایز کنه یا یادش باش میتونس ی ماه قبل که پول داش یه چیزی بخره 😔😔 صبحم زنگ زده میگه متاسفم بابت دیشب و فلان منم بدون هیچ حس خاصی ن ناراحتی و دلخوری و نه مهربونی گفتم باش عب نداره اشکال نداره
اینم بگم گاهی بدون مناسبت برام هدیه میخره مثلا بیرون میره لباس میخره در حد توانش گاهی ی چی بگم ندارم بدون معطلی بدون خبر خودم برام میگیره یا ی لباس خوشش بیاد برام میخره.
بنظرتون حق دارم ناراحت بشم دلم خیلی گرفته از دیشب😭