من قهرم چون اصلا تو کار خونه کمک نمیکنه. من حرصم میگیره.
اونشب خواهرشوهرم خونه امون بود من کلی کار داشتم گفتم چایی بریز اومدم دیدم نریخته.
گفت یه چایی هست بریز دیگه.
من عادت ماهیانه و عصبی بودم گفتم یه عوض کردن پوشک بچه یه شام پختن یه لباس پهن کردن......
همه اش یه دونه است.
اونم گفت باز یکیو دیدی؟ منم ساکت شدم ولی شب که همه خوابیدن حسابی بهش توپیدم این چه حرفی بود جلو خواهرت؟
حالا هم یه هفته است قهریم. حرف میزنیم به هم زنگ میزنیم ولی شب که میشه پشتمون رو میکنیم به هم میخوابیم.
هیچ شوخی هم بینمون رد وبدل نمیشه.
شما چیکار میکنید؟