واقعا الان حس زیادی بودنو کااااملا حس میکنم .البته کار همیشگیه مامانمه ک بمن اهمیت نمیده...الان خواهرمو دوستش از سفر دارن میان خانومه طلاق گرفتهو همچین نرمال نیست بعد خواهرمم متاهله مامانم گفت نبریش خونه خودتون شوهرت خونس .بیارش اینجا .اقا شاید من راحت نباششششم شاید الان شرایط روحی مناسبی نداشته باشم شاید الان نخوام مهمون بیاد ای خداااااا خب چرا خواهرم باید با کسایی رفتو امد کنه ک مناسب رفتو امد نباشه همیشه دوستاش یا مطلقن یا هم اگه نباشن شوهراشون نمیان تو جمع فقط دامادمون وسط یه عالمه زن... شما بگید من چیکار کنم الان؟بخدا دارم گریه میکنم خسته شدم گاهی دوس داشتم ازدواج میکردم ۳۲سالمه شایدم من نباید اینجا باشم
خیلی لوسی بابا
تو ب دوست خواهرت چیکار داری
دوست خودشه خودشم پذیرائی کنه
تو اصلا از اتاقت نیا بیرون
از خدامه یه مهمون بعد از این همه هشت ماه بیاد خونه مون یعنی حسرتشو دارم واسه همین نمی تونم درکت کنم . دق کردم تو این کرونا
برو تو اتاقت بیرون نیا
کار ماردتون خیلی درسته
ولی خواهرت صربه میخوره از اینکارش
خجالت اوره بیش تر باید به حال خودتون با این طرز فکر نسبت به زنان مطلقه گریه کنید
الان خودتم به خاطر گفتن مطلقه به ملکوت اعلی میپیوندی
هم شما حق داری هم مامانت
چه اشکال داره
همونطور که شما حق داری یکی رو دعوت کنی خونه تون
مامانت هم گفته دوست خواهرت بیاد. دیگه مطلقه بودن و نبودش چه حکمتی برای شما داره عزیزم
خواهرت کمر بسته زندگی خودشو خراب کنه ها
متاسفانه تا مجرد هستیم تو خونه هیچ حق وحقوقی نداریم از شانس خوبمون لابد ازدواج کردیم هم طرف میگه اینجا خونه بابات نیست تصمیم بگیری.زندگی من هم همینه
بهونه گیر شدیا خونه مامانته حق نداره مهمون براش بیاد ؟حالا هر کی باشه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
32 ثانیه پیش
33 ثانیه پیش
35 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
