فکر کنم سال اول ازدواجمون بود، همسرم رفته بود ماموریت کاری، شب دیروقت برگشت، خواهرم و خاله‌م پیش من بودن، چراغا خاموش بود، فکر کرده بود خوابیم، با کیک اومدیم براش تولد مبارک خوندیم، خیلیییی خوشحال شد
من کردم سال اول ازدواجمون کیک گرفتم کباب کوبیده درست کردم و آب هویج بستنی هم گرفتم تو خونه
خلاصه نگم براتون کباب کوبیده ام که کلا ریخت رو گاز آب هویجم از ظهر که گرفته بودم گذاشته بودم تو یخچال ترش شده بود و بستنی سنتی هم تو فریزر بود انقدر سفت بود که نیم ساعت گذاشتیم بیرون تا گرم بشه و و قابل خوردن ولی خیلی خندیدیم 😂😂😂😂
من نامزدبودم رفتم خونشون همه بودن ولی خوش نمیدونست.قراربودرقت بیرون خونه تزیین کنم.یهوگوشی آبجیم زنگ خوردواونم گفت اومدیم تولدحسین وبیچاره شوهرم دید عصبی شدم رفت بیرون وخودشو زد ب نشنیدم.درکل هروقت سوپرایزش کردم دعوامون شده
بله دوس پسرم
ولی می دیدم چ حالی داره نمیدونس چجوری نشون بده
عخی
دوستمو، داخل تولد دخترمد برا اونم کیک خریدم خیلی شوک شد...
مامان رو...
مادرشوهرم ، پدرشوهرم، خواهرشوهرم
خیلی هم ذوق کردن
من دوست دارم کراشم ک ایشالا بشه همسرم رو سورپرایز کنم ولی احساس مسکنم از کراش پدرشوهرم (😐) خحالت بکشم دیگه سورپرایز نکنم
میدونم خیلی تباهم ولی دوسش دارم میمونا 😢
منم ده روز دیگه تولدمه اولین سالیه که تو خونه خودمونیم چون تازه عروسی کردیم همسرم هر روز میگه پیشاپیش تولدت مبارک خخخخ بعد میگه میخوام سوپرایزت کنم برات کیک بگیرم بگم خانوادت بیان اینجا 😂😂😂😂😂 هرروز سربه سرم میزاره هرچی میگم نباید بگی سوپرایزت رو باز میگه😂😂😂
