مامانم خیلی عصبیه.تا باهاش حرف میزنی داد میزنه.
واقعا خسته شدم.یک بار نشد ب حرفام گوش بده. باید همه چیز حرف خودش باشه.از ما ی مشت تو سری خور ساخته.فکر میکنه فقط حرفای خودش درسته.حرف هیشکیو قبول نداره.از بچگی باهاش فقط ی هم خونه هستم.هیچوقت هیچ حرف مشترکی نداشتیم باهم.مدام خفتمون میده.و بزرگترین موفقیت زندگیشو شوهر کردنش میدونه.همش ب خودش میباله.فکر میکنه هنربزرگی انجام داده شوهر کرده.واقعا خسته شدم.
شاید میخواید بگید ببرش مشاوره.نمیاد.میگه خودم از همه بیشتر میفهمم.شاید میگید شوهر کن.یکیو دوس دارم ک فعلا امکانش نیست بهش برسم.
نمیدونم چیکار کنم.افسردم کرده.هیچوقت زندگیم مثل دخترای عادی نبوده....