شش ساله ازدواج کردم شوهرم وضع مالی متوسط داشتن پدرشون بازنشسته شهر داری و خواهر بردار ماشالله زیادن..اومدن خواستگاری ب واسطه یه دوست..ماهم وضعمون متوسط مثل خودشون..خلاصه من ب واسطه اخلاق رفتار خانواده اروم قبول کردم الانم راضی ام اما مشکل همسرم شغلش...پرستار پیرمردها هست اونایی ک از کار افتادن کلن این کارش..زندگیم برکت داره اما خب همش فکر ایندم ...فامیلا خودش خیلی مسخره میکنن میگن فردا بچت بزرگ شه میخای بگی میری پمپرز عوض میکنی ..میرم تو فکر ..حس میکنم افسرده شدم استرس دارم...نمیتونم با کسی حرف بزنم فقط درد دلام پیش خداس...ببخشید طولانی شد اگه نظری یا حرفی ک ارومم کنه بگین ممنون میشم
هر چقدر گذشته ها بد بوده ولی.... باز نیست مثل ما توی این محدوده.... همه چیزو واسه اینکه دلت کنار دلم باشه من ساختم... کی گفته اونایی که مال همن اونایی که عاشقن باختن؟!........
خرّم آن روز که پرواز کنم تا بر دوست به هوای سر کویش پرو بالی بزنم ❤ ❤ الهی شکرگزار این زندگی هستم که به من بخشیدی؛ به خاطر همه چیزش:تو را شکر بابت آدمهایی که معلم من بودهاند.❤تو را شکر بابت درسهایی که زندگی به من ارزانی داشتهاند.❤تو را شکر برای عشقی که میگیرم، میبخشم و میپراکنم. ❤ ( تایپ کردم گلبهارجون بعد دیدم "ر" جا افتاده)😮
فامیلا غلط میکنن ب رین به همه اشون خدا شوهرت و حفظ کنه
آروووووم باش فرزندم😂
خرّم آن روز که پرواز کنم تا بر دوست به هوای سر کویش پرو بالی بزنم ❤ ❤ الهی شکرگزار این زندگی هستم که به من بخشیدی؛ به خاطر همه چیزش:تو را شکر بابت آدمهایی که معلم من بودهاند.❤تو را شکر بابت درسهایی که زندگی به من ارزانی داشتهاند.❤تو را شکر برای عشقی که میگیرم، میبخشم و میپراکنم. ❤ ( تایپ کردم گلبهارجون بعد دیدم "ر" جا افتاده)😮
اهان من فک کردم پرستاری خونده خودشون انتخاب کردن پرستار سالمندان باشن عزیزم همسرت نون حلال درمیاره ب نظرم اصلا ب کسی اجازه نده راجع ب کار همسرت بحث کنن اصلااااا