بچه ما از بچگی بافقرو سو تعذیه و استرس هایی که دعوای بزرگترها بمون وارد میکردن بزرگ شدیم از بچگی رنگ و رومون زرد بود یا از ضعف یا از استرس....بچه ها آجیم از بچگی خون دماغ میشد شدید طوری که زیر صورتش تشت میزاشتیم و یه عالمه یخ😭بابام ظالم بود به مامانم میگفت حتی اگه یکی از بچه ها بمیره ن از خونه نزنید بیرون نه به کسی بگید 😭😭😭😭حالا میدونید چی شده تک تکمون یه بیماری داره داداش کوچیکم معده اش من غدد بزاقیم ملتهبه و خشکی شدید چشم و مجاری تنفسی و دهان دارم....حالا اینا بکنار😭😭😭😭آجیم که باردار شد ۳سال پیش تو ۶ ماهگی یهو حالش بد شد بستری شد کلی آزمایش 😭😭😭😭😭وای که چه سختی کشید خونش بطور غیر باوری پایین میومد یعنی بش خون میدادن در عرض ۲ روز ۳ روز خون میسوخت و دوباره بش خون میدادن بچه رو تو ۶ ماهگی سزارین کردن و 😭😭😭😭تو شیشه گذاشتن ۷۰۰ گرم بود ای خدا چقدر درد کشیدیم چقد زجر کشید هم بچه هم مادر ای خدا کجایی 😭😭😭😭😭😭
بچه ها من الان دارم گریه میکنم و حالم خوب نیس باردارم ببخشید اگه پراکنده نوشتم الان ادامهشو میگم و میگم چی شده
ان مع العسر یسری
همه اینایی ک گفتی واسه هرکسی پیش میاد
من خودم انقد خون دماغ میشدم تا آخر دکتر گفت باید بینیتو چرب کنی
خودم بچه بودم ی پام خونه بود ی پام بیمارستان
یه سازمانی هم نیست حمایت کنه کسایی که فقر غذایی دارن!!!
بچه خواهرت سالم موند؟
ای وای
😪
خدا بهتون کمک کنه واسه خیلی ها این چیزها بود
اخی عزیزم بمیرم برات خدا به شما ارامش بده
اجیم ۳۲ سالشه لثه هاش از این بیماری پنهان تحلیل رفتن دندونی نموند تو دهنش😭😭😭😭 شوهر خواهرم ۳سال پیش که آجیم حالش بد بود تمام آزمایشات رو قایم کرد و نگفت بیماریش چیه همش جواب سربالا میداد و گفت لپوس داره باید خود درمانی کنه....آجیم بخاطر عمل لثه و بعد ایمپلت و صاحب دندون بشه زد به سیم آخر
و ۱۳ مهر رفت آزمایش داد جوابش ۲ نمونه مشکوک بود و تجدید نمونه شد چون باردارم آجیم نمیخواد بم بگه و من اونقدر ضعیفم تحمل شندیدن چیزی ندارم اصرار نکردم ولی دارم غصه میخورم....جواب این دو نمونه فردا میاد
حالا که ازدواج کردین از نظر مالی و اخلاق شوهر خوشبخت هستین ؟؟؟؟
