تازه گوشی جدید خریده بودم دوماه پیش یهو جاریم خ مادرشوهر دید گوشیم رو اپن هست گف این مال کیه گفتم من تازه خریدم گفت چند تا قیمتشو گفتم انداخت زمین و رفت😆😆😆😆 دوهفته بعد گوشی خرید
جاریم تو عروسیم یه دعوای صوری راه انداخت عروسی رو به کام هممون تلخ کرد هنوز بعد چندسال بهش فکر میکنم نفرینش میکنم بهترین شب عروسیمو تبدیل کرد به بدترین شب زندگیم
تو دوران عقد شوهرم واسم گوشی خرید مامانش پاشو کرد تو ی کفش ک باید واسه منم از اینا بخری یا وقتی میرفتیم بیرون باهم ز میزد کجایین مثلا اگر میگفت اومده واسه من خرید کنه میگفت واسه منم دو تا شال بخر میخریدیم ولی استفاده نمیکرد یا یبار عکس پروفایلم دسته گلی گذاشتم ک شوهرم واسم خریده بود اونم عکس پروفایلش ی سبد گل روی میزشون گذاشت...خیلی کارای بچه گانه دیگه با ۶۵ سال سن
جاری من که هرچی من بگیرم میره یقه شوهر بیچاره رو خفت میکنه و بعدم به همه میگه چه بد سلیقه س و فلان ب منم میگه مبارکه ولی مدلای بهتریم بودا 😒😂
اره یدوستم اینکشلیه یاد اون افتادم😑
همه میگفتن لباست قشنگه برمیگشت میگفت اصنم قشنگ نیس یا دوستام بشوخی میگفتن بابات مایه داره (ناهار میخاستن)
این ن گذاشت ن برداشت گفت خب باشه کی میخاد برا این ب.رینه😑 من😕😕😕
خونه خریدیم.مادر شوهر گفت چرا طلاهاتو نفروختی.
تو خونه مادر شوهرم ما کاری بکنیم به دخترش و پسر دیگرش زور میکنه،اونا همون کار ما رو بکنند،یا بخرند
چند روز پیش رفتیم پل خواجو با جاریم اینا شوهرم رفت بستنی خرید همه برداشتن شروع ب خوردن کردن من نخوردم گفتم میل ندارم شوهرم گف عهععن یادم نبود بستنی نمیخوری برم اب هویچ بخرم گقتم ن نمی‌خوام چند بار گفت قبول نکردم دو دقه بعد جاریم بستنی شو گزاشت زمین ب شوهرش گف توکه میدونی من بستنی دوست ندارم اب هویج میخام🧐🧐😲😲😲😲درصورتیکه قبلش داشت میگف بستنش خوشمزس و اینا
دخترعمم بعد بله برون گفت پسره ازتون سرتر بود 😐
دختر فامیلمون عکس شوهرمو دید گفت حق داشتی دنبالش افتادی 😯 کلا تحمل منو ندارن
موقع نامزدیم پدرشوهرم سرویس طلامو بهش نشون داد همون لحظهدقهر کرد رفت خونه باباش طفلی پدرشوهرم فک کرد اونم مث خودش خوشحال میشه 😁😁😁
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
