خواهرشوهر خواهرمو میگم
خیلی بچه سر براهی بود.۳۸ سالشه.
یه دفعه قیام کرده که میخوام خونه مجردی بگیرم.باهاش که مخالفت کردن پای کل خانواده رو کشیده وسط و به هر کس و ناکسی گفته که میخواد با یه نفر زندگی کنه.
به باباشم زنگ زده که ۴۸ ساعت فرصت داری برام خونه بگیری با اثاث کامل وگرنه رسوای عام و خاص میکنمت.بعدشم رفته دم محضر به پدرش زنگ زده پاشو بیا منو صیغه کن😐بدبختی اینه پسره نکرده حتی یه زنگ به پدر دختره بزنه.از اون بدتر هم اینه که پسره زن داره با دو تا بچه تو شهر دیگه.اخر پدر دختره مجبور شده بره دیدن پسره.پسره گفته من دخترتو نمیخوام.دخترته که منو میخواد.من نه عقدش میکنم نه حتی امادگی ازدواج مجدد دارم.بهش گفتم خونه اماده کنه با جهزیه تا صیغش کنم😐
بعد پدره همه اینا رو به دخترش گفته ولی دختره عجیب اصرار داره با این ادم صیغه کنه بره زیر یه سقف😑
عجیبا غریبا
واقعا فازش چیه اینجوری میکنه اخه😑زن دوم بشه اونم صیغه اونم یه ادم که دستش به دهنش نمیرسه