من دانشجوی ترم آخرم با یه بچه .. کلاسای فشرده ای دارم که کل هفته رو مشغول اونم و هم بچمو نگه میدارم وهم تو کلاسا شرکت میکنم .. روزای سه شنبه از 8صبح تا 8شب کلاس دارم پشت هم .. ناچارا میرم خونه مامانم اینا ... یه خواهر دارم با دوتا دختر 17و10ساله که هر روز اونجاست ووقتی میرم اونم میاد و همش سرو صدا میکنن مثلا با دعوا به بچه اش درس میده یا بچه هاش دعوا میکنن و صداشون داد و دعواشون بلنده هر چی هم خواهش میکنم ازشون بی فایده اس .. امروز بچم یه ساعت خوابید و منم مشغول پایان نامه ام شدم ..دخترش از قصد بلند داد زد و پسرم بد خواب شد و خیلی گریه کرد و منم کلاسامو کنسل کردم بهشون گفتم چرا با بچت حرف نمیزنی یکم آروم باشه وقتی کسی خوابه.. من دیگه اینجا نمیام .. مامانمم شروع کرد به طرفداری از اون و گفت به .. ع...ن .. همین دوتا بچه که نمیای.. خیلی دلم شکست .. دیگه نمیخوام برم پیششون