چند وقتیه همش بیتابم. ..
هر چی ببینم گریه میکنم...حتی مثلا کارتون باب اسفنجی وقتی خونه ی باب خراب شد جدی میگم
امیدی ب زندگیم ندارم
دوست دارم بمیرم ولی از مرگ میترسم
هیچکسیو ندارم باهاش درد و دل کنم. ..حتی مامانمم ب حرفام گوش نمیده
صبحا ک بیدار میشم ی حس غمی توی وجودمه
شبا تو خواب ناله میکنم
احساس میکنم ی تکه از وجودمو کندن بردن ک اینجوری بی قرارم
چیکار کنم دارم دیونه میشم