واسه وسواس فکری و عملی چی پیشنهاد میکنید

زجر میکشی رها کن به خاطر خودت

منم وسواس شدید داشتم و پنیک 

از ۲۳ سالگی تا ۳۳ خیلی بد گذشت خیلی زجر کشیدم

دکتر رفتم ولی دارو موثر نبود 

حقیقتش منو امام زمان شفا داد الان خیلی بهترم تقریبا به صفر رسیده وقتی فکر میکنم چقدر زجر روحی کشیدم بیخود و بی جهت ...دلم میخواد خودم رو خفه کنم من افسردگی و افکار خودکشی هم داشتم که همش ماله همون وسواس بود 😭

عزیزم یه راهکار ..سعی کن کم کم تعداد مثلا تمیز کردن رو کم کنی ..

مثلا یه چیزی رو ده بار چک میکنی یه دونه کم کن نه بار چک کن

فردا هشت بارش کن ..همینطور کم کم برسون به صفر 

یهو نمیشه 

سلام شما امتحان نکردبد ولی کسی که مبتلا هست دست خودش نیست ،   عامه مردم فکر میکنن بگن گناهه نکن درست میشه اینارو خودطرفم مبدونه گفتنش فقط استرسش رو بدتر مبکنه

سلام شما فکرتون باید سرگرم کاری باشه کسایب که وسواس میگیرن ذهن قوی دارند و دقیق وکمال گرا هستن باید یک مشغولیتی بیرون خونه داشته باشند که تین قدرت تفکر روی اون تمرکز کنه به حدی تمرکز روش زیاد بشه که شخص دیگه گاهی عادت فکری یا شست و شو اش یادش بره .  در کنارشم باید اصلاح تغذیه داشته باشید پیش یک متخصص خبره و معروف طب سنتی توی شهرتون برید.. رازش اینه

ببین منم ی جورایی وسواس رو دارم ینی بگم حساسیت بالا شاید بهتر باشه چون وقتایی که ناراحت و عصبیم تبدیل میشه به وسواس .دلیلشو پیدا کن چون همشون ذهنین معمولا و وقتی من به خودم شخصه کار و هدف دارم و حال روحیم خوبه کمتر ذهنم درگیره و وسواس نمیاد سراغم شماهم اول اون ریشه رو پیدا کن نرو سمت قرص و دارو درمانی به نظرم مگه خیلییی دیگه شدید و اذیت کننده باشه و که هیچ جوره نشه کنترلش کرد 

بعد ی چیز دیگه هم که راجب وسواس میگن اینه که درمان مشخصی نداره تقریبا مثلا اینجوری نیست بگن فلان کار رو کن تا دیگه برطرف بشه .ی رونده مثل تمرین در موارد حاد و شدید که اولین مرحلش هم همینه که توجه نکنی اگه دوبار شستی فک میکنی بار سوم تمیزتر میشه و هنوز کثیفه دیگه بارسوم نشور و نزار تغذیه کنه تو ذهنت به اصطلاح خوراکش رو بگیر 

از دکتر و دارو خسته بودم ...حتما درک میکنی که چقدر یه فکر توی سرت میچرخه و تکرار میشه من وسواسم شدید بود 

نذر کردم نمازام رو بخونم و خیلی کارهای دیگه 

و تمام الانم هر مشکلی دارم به امام زمان متوسل میشم و اگر جواب نگیرم حداقل به لحاظ روحی آرومم میکنه 

ولی کامل میفهمم که زندگی یه وسواسی چقدر میتونه زجرآور باشه کلا بیماری روحی خیلی سخت‌تر از بیماری جسمی ه ولی مردم عادی درک نمی‌کنند فکر میکنند از سر خوشی میشوری میسابی 

بله دقیقا وقتی دست خودت نیست و از کنترل خارجه اسمش میشه بیماری ...مثلا من افسردگی داشتم هر چقدر میخواستم شاد باشم نمیشد یه چی منو می‌کشید تو سیاه چاله غم نمیتونستم خارج بشم کلا تا مریض نباشی دیگران رو درک نمیکنیم