حتما میخواستم به دنیا بیام-با این که زندگی چندان جالبی هم تا الان نداشتم ولی نفس زندگی یه فرصت جالب و شگفت انگیزه. تو تاریکی میموندم و هیچوقت با یه گل یا یه پرنده یا یه شعر زیبا روبرو نمیشدم؟ هیچ چیز نمیدیدم و نمیشنیدم و زیر بارون راه نمیرفتم؟ هرگز عشق نمیورزیدم؟ نمیخندیدم؟ گریه نمیکردم؟ تاریکی مطلق و ابدی، حتی تاریکی هم نبود هیچ بود
من بازم دلم میخواد بدنیا بیام با همه دردهاش