پسرم ۶ سالشه شوهرم نمیزاره بره بیرون وقتی نیست میگم برو حیاط مجتمع بازی کن تو تاپیک هام گفتم ۳ تا پسر ۲۳ . ۲۴ ساله از صبح تاشب روبه رو پنجره ما نشستن.حالا پسرم گریه کرد رفتم تو پنجره نگاه کردم دیدم این پسر بزرگها رو دوچرخه کوچیک پسرم نشستن دور میزنن داد زدم خجالت بکشین با این هیکلتون نشستین رو دوچرخه شکوندیش گفت شوخی میکنیم باهاش گفتم نشستی داری دوچرخه رو میشکونی میگی شوخی میکنم