قبل ازاین که با شوهرم آشنا بشم(یکسال دوست بودیم بعد اومد خواستگاری)با پسر یکی از فامیلای دور بابام چندباری تلفنی حرف زدم اون منو میشناخت و چند وقتی بود زیر نظر داشت(به گفته خودش)راستش منم ازش بدم نمیومد خوشتیپ بود وضع مالیشون خوب بود قیافشم خوب بود ولی مادرش راضی نبود منو بگیره(چون دختره خواهرش زن عموم بود و از عموم طلاق گرفته بود)خلاصا منم فهمیدم راضی نیست دیگه با پسره حرف نزدم و خطمو عوض کردم تا این که با شوهرم نامزد کردم مادرش دیگه راضی شده بودو زنگ زد به بابام بابامم بهش گفت دخترم نامزد کرده.زن برادرش همسایه مامانمه بهم گفت داغون شده و با مادرش تا یکسال همکلام نشده.بعد ازدواج من ۳سال بعد ازدواج کرد.(من الان هفت ساله ازدواج کردم)جالب اینجاست قیافش خیییییلی شبیه به شوهرمه طوری که فامیلای بابام همیشه میگن شوهرت و فلانی چقدر شبیه همن😐من تو این چندسال شاید سالی یه بار خوابشو میدیدم ولی الان یه هفته هست هرشب خوابشو میبینم خیلی واضح بهم میگه تو منو ول کردی حلالت نمیکنم چون خیلی اذیت شدم من زنمو دوس ندارم به زور باهاشم و این حرفا.چرا من ازاین خوابا میبینم به خدا اصلا بهش فکر نمیکنم نکنه ظلم کردم در حقش😥خیلی اذیتم میکنه شوهرم صبح بهم میگه چرا انقد ناله میکنی تو خواب