من روزی 2تا هپارین میزدم و روزی سه بار نوار میگرفتم ازش. باید دقیقه به دقیقه چک میکردم که حرکت داره یانه. تو همه نواراهم قلبش خیلی ضعیف میزد ومن کارم گریه بود. هربار باید سه بارنوارمیگرفتم تا آخرش یکمی خوب بشه
بچه من وقتی پیگیر شدم که چرااینطوری شده گفت ازحرکات شدید جنین فشار به بندناف اومده و جنین داشته از بندناف جدامیشده
من وقتى مجرد بودم ميگفتم واى چقدر باردارى وحشتناكه من اگر بچه تو شكمم تكون بخوره سكته ميكنم حتى خواهرم حامله بود ماه اخر لباسش زد بالا بچش قشنگ ديده ميشد كه لگد ميزنه من اينقدر از خواهرم ميترسيدم كه هرجا ميخوابيد من تو اون اتاق نميخوابيدم ولى از وقتى باردار شدم و دخترنازم تو شكمم تكون خورد فهميدم هيچ حسى زيباتر از حس مادرى نيست خداروشاكرم كه منو لايق اين حس قشنگ دونست😍
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
42 ثانیه پیش
42 ثانیه پیش
44 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
