اعتراف میکنم،میرم داخل مغازه ها،لباسارو میبینم تا کولر مغازه ی کم خنکم کنه.🤗
اعتراف میکنم همش به برادر شوهرم میگم ترشک بخر 😂😂😂😂شوهرم فهمید پوستمو میکنه قاچاقی با مادرشوهرم میخوریم و دختر جاریم دو سالشه بهش نمیدن ولی من بهش میدم 😂😂😂
اعتراف میکنم که یه شب زمستون بود هوا تاریک بود و سرد، بارونم میزد؛
من و دوستم از کلاس برمیگشتیم بدون چتر و لباس گرم، چون وقتی میرفتیم هوا خوب بود؛
رفتیم تو یه لباس فروشی و پالتو امتحان میکردیم تا یه خورده گرم شیم
فروشنده فهمید بیرونمون کرد
عوضی😞
اعتراف میکنم تو هشت سالگی از روی جوجه رنگی داداشم رد شدم و پخخخخ ترکید 🙃 اما هیچ وقت نگفتم کار من بود
الهی العفو
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
10 ثانیه پیش
11 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
