دوستان دو تا زنداداش دارم یکیش ماهه این بزرگه ب شدت فضوللللل خیلی ب کارام کار داره بااون تیکه های بی مزش...خیلی تحقیرم کرده الان هشت ساله ازدواج کردن پیر شدم ازدستش خیلی خونوادش بالا میگیره و مارو تحقیر میکنه حتی ب نماز خوندن منم کار داره مثلا اونروز میگفت من میترسم بچه دار بشم از شماها یاد بگیرن ولی من هیچی نگفتم و جوتب ندادم من خنگ خودشو میگیره و خانوادش بالا میبره و یکسره ازشون تعریف میکنه..اونروز غذا مون ابگوشت بود رفتم پیتزا سفارش دادم میگفت ب بابام چقدر دخترات لوس هستن خیلیم جدی گفت بدون شوخی گفت ک باید همینو بخوری دیگ چه مسخرهه من هر غذایی میخورم ما چهار تا خواهریم و اونا همه تهرانن و از دست این راحت هستن فقط من بیچارم ک باید اینو تحمل کنم اخه ب این مگ ربطی داره من چیزی بخورم یا نخورم ؟؟؟بزارین یک چیز خنده دارم بگم😂😂😂دیشب بهش میگم چقد عینکت نازه میگ ک اطرافیانم میگن چشمات انقدر خوشگله انگار گزاشتی ویݓرین خیلییم جدی بعد ک خندیدم اخم کرد😀😌😀دوستان خیلیییی تیکه میندازه جواب بدم ازاین به بعد ؟من تیکه هاشو نگفتم چون انقدر تیکه های بد انداخته ک بنویسم رمان میش واس خودش