من جاری و خواهر شوهر و برادر شوهرهامو سالی یبار میبینم تلفنی و پیام هم تو این پنج سال اصلاااااااااا نداشتیم دوس ندارم واهل اینکارا هم نیستم کلا ادمی نیستم که تلفن بزنم به کسی .
ولی مادرشوهرم یبار که خیلی رفت رومخم برای بچه همش گفت چرا بچه نمیارین کی پس!!!!همه میپرسن !!!!داره دیر میشه!!!!!!منم اولس گفتم زوده به موقعش ایشالا دیدم تموم نمیکنه اعصابمم خراب شد برگشت گفت مگه دست توئه که میگی زوده من دعامیکنم شب تو خواب باشی وخدا بهتون بچه بده !!!!!!منم با خنده گفتم هروقت من حضرت مریم شدم خدا تو خواب یه حسرت عیسی میزاره تو شکمم تا اینو شنید انقد عصبانی شد قرص زیر زبونیشو گذاشت البته الان سه سال بیشتره که قطع ارتباطیم.