بچها کی مثل من مشکلشه
داستان طولانی ولی ی کینه بزرگ از خانواده شوهرم دارم ک داره گند میزنه ب زندگیم
جوری ک هر مراسممو عزا کردن و عروسی نداشتمو حتی تبریک نگفتن و بعد ۳ سال بدون هیچی در خونه واکردم و اومدم بدون اینک ی تیکه از اثاث هایی ک وظیفشون بود بگیرنو گرفته باشه
بگذرد ک فامیل درجه یک و خالمه متاسفانه بگذرد ک بابام با هزارررر بدبختی بهترین جهازو گرفت
الان کینه اونا هر بار ک اسمشون میاد زندگیمون اتیش میزنه
انگار ی آدم پر زخم و خسته تو وجودمه ک هر بار شوهرم اسمشونو میاره فقططططط اون فریاد میزنه تو سرم
منم همش غر میزنم
دیشب نصف شب بیدارش کردم و کلی غر زدم جوری ک گفتم ببر طلاقم بده راحت بشم
البت شوهرمم باهاشون قهر ولی ب بهونه ها الکی هی میره اونجا میدونم ک دل تنگ میشه ولی میگ سر پایی
و ب قصد سر زدن نیس
شهرمون کوچیک و مشاوری ک کمکم کنه نیست دارم داغون میشم
ن میتونم ببخشم ن میتونم ی مدت طولانی خوش باشم
با اینکه کل تلاشمو میکنم
شوهرم خوبه تا وقتی ک من خکبم ولی وقتی ک من قهر کنم اون جلو تر قهر میکنه البته وقتایی ک میدونه جدیم
بعد دوباره ک آروم میشم پشیمون میشم
توروخدا کمک کنید بنظرتون چیکار کنم
چطور بتونم برا همیشه فراموش کنم
چطور زندگیمو خراب نکنم چون دیگ واقعا خودم کلافه شدم از غرام چ برسه شوهرم
البته بی تقصیرم نیس ولی من خودمو درست کنم خیلیه