2777
2789
عنوان

روزگار من و پسرام(۶۶)

492 بازدید | 16 پست

صبح ساعت ۶ بیدار بودم.

بچه ها گاهی نق میزدن و فوری شیر میدادم که بخوابن.

کمی ب خونه رسیدم.

تخم مرغ گذاشتم آب پز بشه.

برای رضا صبحانهوآماده کردم.

خیارشور و گوجه و زیتون و هویج و فلفل دلمه ای چیدم توی ظرف براش.

میوه و نون هم‌گذاشتم.

تخم مرغ ها رو تازه خاموش کرده بودم ک رضا عجله داشت بره.

ب پوست‌کردن نرسید.همینجوری گذاشتم توی زیپ پک و گذاشتم توی کیسه پارچه ایش.

دم در ک بود یادم اومد آب سیبش توی فریزه.

خنک نشده بود زیاد.براش آوردم و گذاشت توی جیب بغل کتش.

رفت و یک دقیقه بعد برگشت.گوشیش رو روی جا کفشی جا گذاشته بود.

بعد تا قبل از بیدار شدن بچه ها رفتم دوش گرفتم.

دیشب مدارک سنجش امروز محمد رو آماده کرده بودم.

دوقلوها ساعت ۸ونیم بیدار شدن.

دوباره شیر دادم و یک ربع بعد خوابیدن.

آریو ۹ونیم بیدار شد .

علی ده و نیم.

محمد هم تقریبا ده بیدار شد برای شرکت در کلاس.ک البته خوب شرکت نکرد.

چون باید با خمیرهاشون کار میکردن و میگفت نمیخوام خمیرهام خشک بشه.

تند تند بهش صبحانه دادم بخوره.حاضر بشه تا بره سنجش.

باباش قبل از یازده خونه بود.

وقتی رفت رضا گفت خیلی بی برنامس و احتمالا طول بکشه.

جلسه داشت و نگران دیر رسیدنش بود.

مامان دوستش تماس گرفت ک کتاب های محمد رو هم از مدرسه گرفته ، و گفت برگشت میاردش.

ب رضا گفتم اگر طول کشید برو ، با اونا میاد.اما در نهایت خودش آوردش و سریع رفت .

وسطای جلسه رسیده بود.

دلت به ره قوی دار ، رسیده وقت ایثار

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

آریو خیلی گریه میکرد . خیلی سخت بود آروم کردنش.

اصلا تحمل این حجم از بی قراری رو ندارم.

به سختی هردو رو نگه داشتم تا بخوابن.

در نهایت مجبور شدم دو تا رو با هم شیر بدم و خوابیدن.

آریو وقتی روی دور گریه هست ، شیر هم حتی نمیخوره.

فقط اگر باهاش بازی کنیم و حواسش رو پرت کنیم یک بازه کوتاه آروم میشه.

رضا قبل از ۳ اومد.

از ساعت یک ، کمی وقتم آزاد شد.بهش پیامک زده بودم چی درست کنم .جوابش رو بعدا دیدم.

تا یک کم وسایل بچه ها رو جا ب جا کردم و ب خونه رسیدم ، صدای دوقلو ها بلند شد.

محمد دو روزیه رفته تو کار بستنی سازی.

هر چی رو ک پیدا نمیکنیم ، بعدا میبینیم آقا آب یا آبمیوه کرده و گذاشته فریزر.

مدام هم برای ما میاره ک بخوربم.

کلی ظرف کثیف کرده و کلی آب اسراف.

در نهایت تصمیم گرفتم هرچی توی یخچال هست تموم کنیم.

فکر میکردم برنج نداریم.

رضا ک اومد پاشدم برنج بذارم ک دیدم از دیروز کلی مونده.خیلی خوشحال شدم.ناهار خوردیم.

محمد باز هم زیاد نخورد و آخرش رو مجبور شدم خودم ب زور زیتون بهش بدم ک بخوره.

یه شیشه شیر برداشته و مدام آب میریز۶ اینور و اونور.

بعضی جا پا میذاریم خیسسسه.

دلت به ره قوی دار ، رسیده وقت ایثار

ناهار خوردیم و کمی با بچه ها بازی کردم.

دو نوبت ب آریو ۵ قطره گریپ میکسچر دادم. یک کم آروم تره.

صبح چند تیکه ظرف مونده بود ، شستم .

بعد از ناهار هم ظرف ها رو زود شستم ک نمونه.فقط دیگ ها موند و سبد و ظرف سرخ کن.ک بعدا رضا زحمتشون رو کشید.

امروز ب آریو کمتر فرنی دادم.

و البته زیاد هم نمیخورد.

همش میخواد یه چیزی رو ببره توی دهنش.

اما حس میکنم گریه هاش برای دندون نیست.

زنگ زدم مطب دکترشون و سوال هامو پرسیدم از منشی.جواب هاشو برام پرسید .

علی با خودش بازی میکرد و آواز میخوند.اما داداشش همش نق داشت.

سیب پوست کندم و دهنشون گذاشتم تا به لثه هاشون بکشن.

علی دوست داشت اما آریو باز وسطش گریه کرد.

علی هنوز هم خودش میخوابه ، ولی دمر.

بعد ک میرم برگردونمش بیدار میشه.

جدیدا آریو سرش رو زیاد بالا پایین میکنه ، وقتی ک دمر هست.انقدر این‌کار رو میکنه تا خوابش میبره.

سرش ک میاد پایین چرتش پاره میشه.

علی عاشق قطره خوردنه و وقتی تموم میشه گریه میکنه ولی آریو با اکراه میخوره.


عصر

کلی برنج شستم برای آرد کردن.

علی خودش خوابید و آریو هم داشت میخوابید ، ولی دلم نیومد ، رفتم و شیرش دادم تا بخوابه.

قبلا تحت هر شرایطی بود با شیر خوردن آروم میشد.الان ولی نه ، اذیت باشه اصلا شیر نمیخوره.

ولی علی مثل اون شده.همش در حال خوردنه.

همیشه قبل از ۹ میخوابن.

علی ولی نتونست بخوابه.چند بار خوابش کردم و با کوچکترین صدا بیدار شد ، ب ۵ دقیقه نرسیده.

بالاخره آریو قبل از ۹ خوابید و نه و نیم بیدار شد.

شام خوردن و محمد باهاشون بازی کرد .

رضا برای شام استیک گذاشت ک محمد درست و حسابی نخورد.

از غروب ب بعد آریو بهتر شده بود.

جدیدا دوقلو ها با هم ارتباط حسی بر قرار میکنن.

علی توی صورت آریو نگاه میکنه و میخنده و آواز میخونه تا اونم بخنده.

آریو موهای داداشش رو لمس میکنه و نازش میده.

وقتی کنار هم میذارمشون دیگه مثل قبل نیست ک هر کدوم مشغول خودشون باشن.گاهی با یه وسیله بازی میکنن، مشترک .

ساعت ده و نیم بالاخره علی خوابید و آریو ۱۱.

مرحله آخر آریو رو ک‌شیر دادم گذاشتم روی پا و علی توی بغلم.

وقتی خوابید گذاشتمش روی ملحفه.

محمد هم ک پیش باباش بود ، بالاخره برای خواب اومد پیش ما و بین بچه ها خوابید.

بعد از خواب جا ب جاش کردم.

علی رو هم جای خودش گذاشتم ، آریو ک روی پام خوابیده بود رو گذاشتم سر جاش.

بیدار شد.کنارش دراز کشیدم و شیر دادم و برای اولین بار باهاش خوابیدم و بعد از خوابیدن بچه ها پا نشدم ب کاری برسم.

میشه گفت چندین ساعت زودتر و بیشتر خوابیدم.ولی بازم صبح خوابم میومد.

دلت به ره قوی دار ، رسیده وقت ایثار

تازه داشتم دنبالتون میگشتم🤪

فقط یه آرزو دارم 🤲و براش تااخر عمرم صبر میکنم 🌱.اونم اینه که یه نی نی داشته باشم 👶که به همسرم بگه بابا👨‍👧 دیگه هیچی از خدا نمیخوام.{◇توروخدا براهمسرم یه صلوات بفرستین😔◇}میدونم که گره ای که تو زندگیمه فقط به دستای خودت باز میشه😭🤲پس کمکم کن.

میگم من چطور از تایپیک اول بخونم .؟

فقط یه آرزو دارم 🤲و براش تااخر عمرم صبر میکنم 🌱.اونم اینه که یه نی نی داشته باشم 👶که به همسرم بگه بابا👨‍👧 دیگه هیچی از خدا نمیخوام.{◇توروخدا براهمسرم یه صلوات بفرستین😔◇}میدونم که گره ای که تو زندگیمه فقط به دستای خودت باز میشه😭🤲پس کمکم کن.
توی تاپیک های قبلی هست دوست عزیز

عکس دوقلوهاتون دیدم حدا حفطشون کن محمد وخودتون خیلی دوست دارم ببینم

برا سلامتی وظهور حضرت مهدی صلوات 💚بارسنگین است و من کم طاقت و دنیا حسود/خم شدن را عار میدانم دعاکن نشکنم.

خدا قوت مرجان بانو❤

می بوسم گل پسراتو😘😘😘


                                                                                                                                                                                                                                                                                          
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792