2777
2789
😂😂😂😂😂 چی چی بوده؟؟😂😂 بی محلی که حرفی نمیزنم بهشون احترامشونو درهر حالتی نگه میدارم حتی وقتی ...

آدمای لینچان یادته سریال جنگجویان کوهستان اسم محل جنگشون لیانشامبو بود 😂

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

من نمیدونم این خواهرشوهرا چرا هار شدن .مال من بدتر از همه.

خدا جوابشونو میده 

منم خودم خواهرشوهرم،

زنداداشم با من کلی تفاوت داره،از زمین تا آسمون ،ولی بهش گیر نمیدم، چیکارش دارم ،اصلا به من ربطی نداره،داداشم باید راضی باشه که هست خداروشکر

ولی خواهرشوعرم خیلی عتیقه فکر میکرد ،میخواست عین خودشون باشم که نیستم 


چون سنی نداری اینجوری رفتار کردن.شوهرتم دهن بینه دیگه.سعی کن باهاشون صمیمی نشی و اجازه رفتار بد رو ن ...

شوهرم الان خیلی خوب شده

صمیمی؟؟

عمراً 

تو جمع هاشون ساکتم 

اگرم سوالی ازم بپرس مختصر و مفید جواب میدم نپرسن ساکت میمونم

همیشه بخندی خانواده شوهرمن از مال تو داعونترن فقط خوبیش اینه قطع رابطم بهشون فکر نمیکنم بهشون فکر نک ...

خوش به حالت 

راحتی

منم سعی میکنم بهشون محل ندم و رفتاراشونو نادیده بگیرم 

گاهی وقتا که بهم فشار میاد میرم تو اتاق جلو آیینه با خودم حرف میزنم دیشب شوهرم میگفت خل شدی😂😂

😐😐😐 چرا جدا باید تنبیهش میکرد


زندگی ای که اعتماد درش نیست به دردنمیخوره

وقتی جواب پیامت رو ندادم بدون حتی در حد تایپ کردن دو تا کلمه هم برای من ارزش نداشتی عملاً در رو توی صورتت بستم😁😁😁😁

منم همین مشکلاتو باجاری ام داشتم وازطرفی هم جاریم دخترداییم بود توشهرغریب بودیم وهمسایه هم 

کارهایی باروح وروانم کرد که بعدهادچارسرطان تیروییدشدم وتیروییدمو ازدست دادم بیماری روماتیسمم بشدت فعال شد والان روزی 17تاقرص میخورم تابتونم فقط راه برم 

بخاطربهم نخوردن روابط مادروداییم مجبوربه خودخوری بودم واونقدرحرص وجوش خوردم که به این روزافتادم بعدازیکسال باشوهرم ازون شهررفتیم وشش ماه مادرموازدست دادم وبعدازما اونم به شوهرش فشارآورد وبرگشتن شهرخودمون ولی اینباربشدت ازش دوری کردم وبعداز بلاولطمه ای که به سلامتیم زدم به این نتیجه رسیدم که هرکس باعث استرسم میشه بایدخذف بشه 

الان باهاش رابطه ای ندارم قدرت گلایه هم نداشتم فقط گاهی اتفاقی خونه مادرشوهرم میبینم که بازهم ازهرفرصتی برای چزوندنم استفاده میکنه ولی من دیگه بی اهمیت شدم افسوس دیرخیلی دیر

الانم اینهارونوشتم تاآینده خودتودرمن ببینی خواهش میکنم بندازشون توسطل آشغال ذهنت وفقط به بدن وسلامتی خودت اهمیت بده 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز