یکی از کاربرا بود که یه بار داستان بیرون رفتنشو با نامزدش نوشت امسال کنکور میخواست بده یه مدت گفت میرم بعد کنکور میام نانزد داشت مادرشونم خدا رحمتشون کنه تو بچگیاش از دست داده بود دختر خیلی مهربون و زیبایی بود دنبال تاپیکش میگردم که درمورد پوست بود اما گمش کردم
من مادر نميشوم تا فرزندم را عصاى دستم كنم...من مادر نميشوم تا پيري و كورى ام را به فرزندم تحميل كنم....من مادرنميشوم تا بهاي قطره شيرى كه به كودكم داده ام پس بگيرم....من مادر نميشوم تا فرزندو وابسته و بيمار تربيت كنم و افتخار كنم به اينكه فرزندم مرا بر همسرش ترجيح ميدهد....من مادري بيمار نيستم...من مادر ميشوم تا انسانى سالم و مستقل تربيت كنم،مادرميشوم تا انسانيت را به فرزندم بياموزم.انسانى قوى و درستكار و خوشبخت....كودكم وظيفه اي در قبال من ندارد....بلكه من مادر او هستم و موظف به خوشبخت كردن فرزندم