امروز پسر عموی همسرم اومد کنارم نشستم و بچه ام بغلش بود یه چی گفت خنده ام گرفت با دست زدم به بازوش خیلی خجالت کشیدم جلو فامیل شوهر
خانواده خیلی خودمونی هستن و همه باهم راحت ولی من اینطور نیستم و اتفاقی بود حالا همش میگم نکنه راجع به من فکر بد کنن
از اون دسته خانواده ها هستن که همه باهم راحت هستن
فکرش نمیزاره بخوابم