2777
2789
عنوان

تمام امیدم ناامید شد😢😢😢

| مشاهده متن کامل بحث + 566 بازدید | 22 پست
هیچی نمیشه نگران نباش استرس رو بریز دور تا حالا میلیونها بار علم و فرضیه های علمی در برابر اتفاق افت ...

خدا از دهنتون بشنوه ممنونم از انرژی مثبتتون🙏🏻

دلسوز زنی هستم که حتی زنانه ترین احکامش را هم مردان می نویسند
اره میگن ولی واقعا فوبیای زایمان گرفتم برام مثل کابوسه باز برم واسه طبیعی🤦‍♀️

اصلا ببین خالم سر زایمان اولش نابود شد قششششنگ تا پای مرگ رفت در حدیکه میگف دیگه بچه نمیخام حامله بشم میمیرم

زدو‌ دومی رو ناخاسته باردار شد 

چققققدر کل فامیل استرس داشتیم براش

رفت تو اتاق زایمان یه ربه خوشحال و شاد و خندان اومد بیرون 

گف تا اومدم زور بزنم بچه اومد  

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

خدا از دهنتون بشنوه ممنونم از انرژی مثبتتون🙏🏻

❤❤

به نقل از آیت الله العظمی اراکی: زمانی در ایران هر جا آتش روشن میکردند مردم برای بردن زغال گداخته و روشن کردن کرسی، تنور یا منقل به آنجا میرفتند در ماه خداییِ محرم، در نزدیکی خانه یک زن بدکاره، هیئتی به پا شده بود. زن هم برای بردن آتش به محل رفت و سوال کرد زیر دیگتان روشن است؟ آتش میخواهم.  گفتند بله برو بردار. زن سمت دیگ رفت، و دید آتش خاموش شده خم شد و به هیزمها فوت کرد. مقداری از خاکستر به چشمش پاشید اما ادامه داد تا جایی که هیزمها دوباره روشن شدند. همان اندازه که میخواست برداشت و رفت.اما...همان شب خوابی دید . او دید چند نفر به گردن،دستهاو پاهایش غل و زنجیر بسته و میبرند تا عذابش کنند و هرچه فریاد میزد شما را به خدا ولم کنید کسی گوش نمیداد . زن،بانویی دید که از دور به آنها نزدیک میشد. مأمورهای عذاب با دیدن بانو زنجیرها را رها کردند. بانوی بزرگوار ایستادند و فرمودند چرا میبردیش. گفتند چون بدکاره و فاسد است . بانو گفت نههه... او نگذاشت آش نذری مجلس حسینم خراب شود ... دیگ را روشن نگهداشت. او بخاطر حسینم چشمهایش اذیت شد بخاطر حسین من رهایش کنید ....زن با ترس بسیاری وحشت زده از خواب بیدار شد و مدام با گریه و زاری از حضرت مادر، زهرای اطهر علیهاالسلام، کمک میخواست تا یاریش کند برای پاکدامنی.او همان زن انگشت نمای شهر، توبه کرد و با یاری حضرت زنی مومنه شد تا جایی که هر زمان و هر کجا روضه ای برای حضرت ارباب به پا میشد دنبالش میرفتند و او را دعوت میکردند.  و با اولین جمله روضه خوان " السلام علیک یا ابا عبدالله" زن به شدت گریه میکرد و شیون جانسوزش بلند میشد  جون و زندگیم فدات یا حضرت حسین علیه السلام که در ❤ خدایی و رضای تو رضای پروردگارمه   تو بحث کردن دانش و ادب مهمه
نترس ان شاالله به خوبی و اسونی زایمان میکنی  فقط زیاد راه برو زیاد بچه اولت چند سالشه؟؟

از شانسم پیاده روی هم‌نمیتونم بکنم چون سر دخترم پیاده روی کردم ماه آخر یه پام گرفت میلنگیدم آخرای بارداریم هم کلا نمیتونستم پامو زمین بذارم🤦‍.دخترم ۳سال و ۹ماه

دلسوز زنی هستم که حتی زنانه ترین احکامش را هم مردان می نویسند
اصلا ببین خالم سر زایمان اولش نابود شد قششششنگ تا پای مرگ رفت در حدیکه میگف دیگه بچه نمیخام حامله بش ...

بخدا واسه من هم همینطوره یعنی مامانم میگه ازبس ناله زاری کردی کل شبو کابوس میکنم زن داداشام خواهرم خاله هام همه شب و روز واسم نگرانن.خدایا یعنی میشه منم مثل خالتون زایمانم راحت باشه!😢

دلسوز زنی هستم که حتی زنانه ترین احکامش را هم مردان می نویسند
اره میگن ولی واقعا فوبیای زایمان گرفتم برام مثل کابوسه باز برم واسه طبیعی🤦‍♀️

وااای آره خیلی سخته منم یاد اون روز که می افتم بدنم می لرزه از بس که سخت بود من تازه کلی درد کشیدم و آخرشم سزارین شدم، سزارینم فکر نکن خوبه من تا یه هفته بعد نمی تونستم درست راه برم و نشست و برخاستم خیلی سخت بود  الان بچه م دو سالشه ولی هنوز اگه زیاد بخندم یا بچه م پاش بخوره تو بخیه هام خیلی درد می گیره

وااای آره خیلی سخته منم یاد اون روز که می افتم بدنم می لرزه از بس که سخت بود من تازه کلی درد کشیدم و ...

شمام زایمان اولتون بود یا دوم؟

دلسوز زنی هستم که حتی زنانه ترین احکامش را هم مردان می نویسند
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792