قرار بود برم خرید گفتم یه ۲ تومان شارژ بریز نریخت گفت یادم رفت منم تو کوچه منتظر پدر شوهرم بودم که ماشین بیاره نیومد حالا من نونده بودم تو کوچه بدون کلید اومدم خونه بابام زنگ زدم بهش گفت میخواستی نیای بیرون تازگیا کاراش رو مخمه قبلا هم خیانت کرده بود