گفتی دلسوخته یه خاطره یادم اومد بگمش تو گلوم نمونه😐عاقا من نینی توشیکمم بودهفت ماهه،میخواستم آب برنجو بریزم توصافی دستم نمدونم چش شد پیچید همه آبجوشا ریخت رو دلمو رون پاااااام😭خیلی بد بود بعدش میخواستم بدوم فرار کنم لیز خوردم با بغل افتادم ،باور کنید یه دیقه صدام نیومد نفسمم همینجوووور،پسرکوچولوم ترسیده گیره گریهههه خودمم ترسیده گیره گریهههههه کلا گفتی دلسوخته این یادم اومد،تجربه دردناکی بود 😞