سلااام. ببینین حق با کیه.... من خونه پایین مامان زندگی میکنم...
خواهرم انگار ن انگار کروناس. همه جا میره... خونه فامیلای شوهرش تو یه کوچن همش باهم هستن. من بچم یه سالشه... تو سرش شپش پر شده از بچه های همین خواهرم گرفته.... مامانم بیچاره از همین خواهرم گرفت... منو مامانم دق کردیم از دست این. خیلی بی ملاحضه رفتار میکنه.... طلب داره... مامانم موهای قشنگشو کوتاه کرد منم ب بدبختی بچه یه سالمو از شپش تمیز کردم.... بعد این عین خیالش نیس. میگه من 5 ساله هی میگیریم هی پاک میکنیم... دفعه اول منم مث توحساس بودم دیگه نیستم.. خیلی خرج میکنیم شامپوهاشم گرونه اما نمیره باز میگیریم...
منم گفتم خواهر من باید بشینی تخماشو جم کنی. گفت خسته شدم حوصله ندارم من ک بیکار نیستم هی بشینم از سر دخترام جم کنم.... جالب اینجاس بیکاره. امامنه بیچاره سرکارم میرم بخدا اینقدر خستم ک نگو بازم با تمام وجود ب بچم اهمیت میدم
خلاصه گفتم من احساس میکنم یکم ساده گرفتی قضیه رو. گفت نه اینجوری نیس تو فکر میکنی فقط خودت فهمیده ای. من دیگه اینجا نمیام... میرم توهم راحت باش تو همینو میخوای.... گفتم اگه تهه حرفای من اینو فهمیدی خودت میدونی...... ولی من توو بچه هاتو دوس دارم.... این منظورم نیس. میگم چاره چیه باید ب بچه برسی.
چی از بچت مهم تر خو.... پاشد اماده شد قهر کرد رفت. از مامانمم خداحافظی نکرد...