چرا مهرم به دل خدا و به دل اون نمیفته....
مگه ما دخترای معمولی دل نداریم...
هر چی مقایسه میکنم از اون پایینتر نیستم(سطح خونواده و مادیات و چهره، فقط اون پست شغلیش ی درجه بالاتره،).... هی با خودم میگم یا منو در شان خودش نمیدونه یا کلا از من خوشش نمیاد یا یکی تو زندگیشه یا....
خسته شدم از فکرو خیال....
دلم میخاد انتقالی بگیرم از اون اداره برم...
امروزم از پشت دیدمش فقط، از حرص دو دفعه از جلو اتاقش رد شدم، نگاهشو حس کردم
موندم تو راهرو با همکارا بلند بلند صحبت کردم از لجش
دیگه حوصله خودمم ندارم، یعنی اون روز میاد بیام نی نی سایت تاپیک بزنم خدا به منم ی نگاهی انداخته