تو زندگی ما چک کردن و این چیزا جایگاهی نداره واقعا به هم اعتماد داریم. حساسیم به هم ولی تا حالا از هم سلب اعتماد نکردیم. همسرم حتی حال نداره جواب دایرکتاشو بده به من میگه زحمتشو بکش.رمز گوشی جفتمون یکیه. امروز همسرم رفت حموم قبل اینکه بره گوشیشو گذاشت نزدیک حموم به منم گفت پیام اومد نخون دست نزن. منم چون اعتماد دارم احتمال دادم دوست یا همکاره. تا رفت دیدم گوشیش هی پیام میاد واسه اولین بار بود که دلم یهو لرزید تا باز کردم دیدم پیج یه دختره که کلی قربون صدقه همسرم رفته آخرشم نوشته کی ببینیمت؟زن تو لحظه تصمیم میگیره. رفتم تو حموم بغضم ترکید و چشامو بستم و فقط حرف زدم. شوهرم هاج و واج نگام میکرد.وقتی اومد بیرون گفت برو پیجشو بزن تو گوشیت نفهم باهاش حرف بزن ببین کیه. تا حالا انقد احساس شرمندگی نکرده بودم خالش بود.میخواسته عکس تتو زیر ناف نامزدشو بفرسته واسه شوهرم، بخاطر همین گفته بود به گوشیم دست نزن. من تو یه لحظه تا دنیای بعد طلاقمم تجسم کردم.امشب فقط دو ساعت ازینکه چقد منو و دخترمو نو زندگیمونو دوس داره حرف زد و گفت راحت به دست نیاوردم که راحت از دستت بدم حالا حالا ها تو این زندگی قراره بهت عشق بدم. حس کردم از اول عاشقت شدم مرد....