2777
2789
عنوان

من دلم می خوام خودمو بکشم 😭😭😭😭😭

| مشاهده متن کامل بحث + 504 بازدید | 33 پست

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

اصولا همينه ياد اين جوك افتادم ك ميگه تو هيجاى فيلم عروسى نميوفتى فط اونجا سر ماست موسير و ليست ميز ...

😶😶😶😶

من یه دخترم...من دخترونگی هامو با هیچی عوض نمی کنم ...نه با تماشای فوتبال از تو ورزشگاه...نه با ازاد بودن و گشت زدنای نصف شبا...نه با هیچیه هیچی ...دنیای دخترونمو فقط یه دختر می تونه لمس کنه ... مرا دختر خانوم می نامند مضمونی که جذابیتش نفس گیر است...دنیای دخترانه من نه با شمع نه با عروسک معنا پیدا نمی کند ...و نه با اشک و افسون اما تمام این ها را در بر می گیرد ...من نه ضعیفم نه ناتوان چرا که خداوند مرا بدون خشونت و زور بازو می پسندد...اشک ریختن ضعف من نیست قدرت روح من است...ما دختریم مهم نیست چند سالمونه هرچقدر هم که بزرگ شده باشیم...وقتی یه جا پارک خلوت می بینیم میریم میشینیم رو تاب ...با بیشترین شتاب تاب می خوریم...وقتی اسباب بازی فروشی میبینیم وامیسیم پشت شیشه و دونه دونه عروسکا رو نگاه می کنیم ... جا مدادیمون عروسکیه و توش پر از مدادا و خودکارای رنگا رنگه ...وقتی پاستیل و شکلات و بستنی های رنگارنگ می بینیم لبامونو  جم می کنیم و می خوایم ...وقتی سوسک و عنکبوت می بینیم جیغ میزنیم و از سر کوله یکی بالا میریم ...روزی چند بار خودمون و تو ایینه نگاه می کنیم و جلوش اهنگ می خونیم و می رقصیم ...ما همینیم ...تو دختری گرون باش...سنگین باش...عاقل باش...قلبتو به هر کسی نده ...تنت رو به هر کسی نده...تو خانومی کن خدا هم برات خدایی کنه ... به سلامتی ما دخترا

ایوای خداروشکر من کمپلت نمیرقصم هیییییچ جا عروسی جاری هام نشسته بودم زمین عین مرغ 😂😂😂خوب کردم از قصد نرقصیدم

ان شالله بزودی تیکر بارداریمو بزارم صلوات   ممنون از لطفتون که صلوات میفرستید  

منم دقیقا همینطورم

لحظه ای که فیلمو میخوام نگاه کنم اون قسمتش که میخواد منو نشون بده سریع مث جت بلند میشم خودمو سر گرم میکنم که نگا نکنم سرخ میشم از عصبانیت و خجالت 

تو عاشق نبودی که درد دل عاشقا رو بفهمی.

حالا باز تو خوبی من عروسی خالم ده دوازده سالم بود فک کنم 

خیلیم لاغر بودم جوری ک دست بهم میزدن میشکستم😓

یه لباس تنگگگگ ماکسی پوشیده بودم با یه ساق سه رب با یه کفش صورتی😐😕 منو جو گرفته بود احساس پرنسس بودن میکردم رفته بودم وسط درم نمیومدم شبیه روانیا می رقصیدم رقص پا میزدم مهمونا اینجوری نگام میکردن😯😦😧


ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   vittozahra  |  58 دقیقه پیش
توسط   honye_ella  |  54 دقیقه پیش