من خودم یکی از بدتریناش سر تقلب بود یه امتحان مضخرف داشتیم من که مثلا شاگرد اول بودم تویه برگه کلی جواب واسه دوستام نوشته بودم این برگه توسط یکی از دبیرام که از قضا دوست صمیمی مامانم بود به توقیف در اومد🤦♀️
یکی دیگشم داشتم یه حرف ... به شوهرم میزدم که وقتی رومو برگردوندم دیدم مادر شوهرم پشت سرمه فعلا که قدرت رویارویی با مادرشوهرو پیدا نکردم 😂
شمام تعریف کنید
لایک پلیز🙃
داشتم چندتا از لباسای شوهرمو دستمال میکردم که یهو مچمو گرفت الانم درکششو قفل زده 😐
ی بار داشتم یواشکی تو اتاقم نوتلا میخوردم یهو همسرم اومد توو مثلا منو بترسونه از دستم شوت شد همش ریخت😐بعد گفت چرا یواشکی میخوری میخاسی ب من ندی گفتم ن برات خوب نیست 🤣🤣🤣بعدشم یواشکی نخوردم ک حتما باید دادار دودور کنم😐
تو یع گروه مختلط بودم داداشم فهمید عربده کشید😂😑
من پول جمع کرده بودم واسه خودم زیاد هم نبود ها ۶۰ تومن بدون اطلاع شوهرم میخاستم واسه پسرم لباس بخرم بگم بابام اینا خریدن چهار تا خواهریم نوه هم زیاد پدرمم بازنشسته هست نگو شوهرم شک کرده نمیدکنم‌چطوری رفته بود کیفم رو دیده بود من طبقه پایین بودم ازرقیافش شک کردم فهمیده بهم گفت پولا اونجا چکاز دارن الکی گفتم ماله خواهرمه پسر خواهرم نفهمیده گذاشته کیف من نمیدونم باورش شد یا نه
شوهرم شب کاربود میخاست بره سرکار طبق عادت همیشگی موقع سرکار رفتن اومد بغلم کنه بوسم کنه اصلا دوتایی یادمون رفت خوارشوهرم نشسته شروع کردیم لب..،یهو خواهرشوهرم پاشد رفت تو اتاق. ازخجالت روم نمیشد برم پیشش نصف شبی الکی رفتم حموم ،شوهرمم رفت سرکار ،بعدبه شوهرم اس دادم ازخجالت رفتم حموم گفت اینجوری که بدتر ضایع کردی خاک تو سرت نکنن الان خیال میکنه جلودربرنامه داشتیم که رفتی حموم
ب مامانم گفتم با دوستم میرم بیرون ولی با دوس پسرم(شوهر الانم)رفتم بیرون با ین ک بادوستم هماهنگ کرده بودم باز زنگ زده خونمون گف فلانی خونس/: )؛
😁😁من انقد سر خوراکی مچم گرفته شده که حسابش از دستم در رفته ولی یه سری شوهرم یه سخرانی غرا در مورد مضرات پفک کرد ولی دوروز بعدش مچشو در حال پفک خوردن گرفتم اونم نه یه بسته کوچولو یه بسته از این بزرگا گرفته بود دستش هیچ مچ گرفتنی اندازه اون شادم نکرده تا حالا
یبار استادمون ازمون امتحان گرفت ،مجرد بود سنشم ۲۳ اینا خوشتیب منم تا اون موقع خیلی با وقار رفتار میکردم ،یهو وسط امتحان چشام ولو شد رو برگه دوستم وای پسره ( استادمون ) جوری با ی لبخند ملیح و ترسناک نگام میکرد که میخواستم جاشم برم تو زمین ،اصلا وقتی اون نگااشو یادم میاد از خودم خجالت میکشم ،حرص ما دخترارو در میآورد تو کلاس😑
امان از این استادا منم در همچین موقعیتی گیر افتادم ولی در حال ادای استادو در اوردن برای دوستام وقتی برگشتم پشت سرم دیدمش یه لبخند وحشتناک زدو گفت می فرمودید خانوم فلانی فقط شانس اوردم عقده ایی بازی در نیاورد اون درس بندازم
