کوچیک که بودم همیشه تو محوطه با بچه ها بازی میکردیم تقریبا من فرمانده بودم همیشه اگر کسی حمله میکرد از محوطه های اطراف ما صف نظامی درست میکردیم حمله میکردیم یه بار یه پسری داداشم رو زده بود کل محوطه رو جمع کردم نصف شب گرفتیمش به نبرد پرداختیم بعد که فرار کرد دادم به یکی از بچه ها بره خونش رو پیدا کنه پیدا کرد با مامانم رفتیم در خونشون🤣🤣😍