سلام ۱۰ سال ازدواج کردم هر موقع پدر شوهرم زنگ میزنه که دارم میام تهران تن و بدنم میلرزه تقریبا ماهی یکبار میاد ۱۰ روز میمونه برمیگرده.
از نمک غذا تا گوشت غذا ایراد میگیره.فقط میگه دمنوش بده.صدای تلویزیون از ۵ صبح که وقت اذان هست بلند میکنه بهش هم همسرم گفت جواب داد گوشام سنگین شده.هربار هم که میاد یک دست لباس یا حتی یه لنگه جوراب نمیاره!میگه از حمام اومدم همینهارو میپوشم دوباره!اخبار هم روزی ۸ بار نگاه میکنه به حدی که من تمام خبرهارو حفظ میشم.هیچوقت جوابشون رو ندادم یکبار سر سالاد درست کردن جوابشون رو دادم تا فردا صبح جواب منو میداد که به غلط کردن افتادم.میگن صبحانه غذا درست کن برنج بزار یا کوکو!خلاصه که خوب دیوونه شدم.امروزم براشون میوه گزاشتم جلوشون برگشتن گفتن یادبگیر که میوه های درختی رو با بوته ای نباید خورد😭بخدا خسته شدم.