با پسری از هم محلی پدرم بودن آشنا شدم .. ایشون به قصد ازدواج اومد سراغم و خودش تو اون منطقه انداخت که من میخوام با این دختر ازدواج کنم ولی اینم بگم که من به ایشون شماره ندادم ایشون شماره منو از یه نفر گرفته بود و همین باعث شد که مزاحم من بشه.. کلی قول و قرار و وعده ازدواج بهم داد و اینکه شرایط خودش اصلا مناسب نبود...نه کار درستی داشت نه تحصیلات خوبی داشته و کلا تنبل بود ... من براش شرط گذاشتم که باید هم درس بخونی هم کار خوب پیدا کنی اونم قول زیااااد بهم داد... چند سال من پاش وقت گذاشتم قول و قرار و میگفت برات جبران میکنم خیلی حرفا زده بود... ولی بهشون عمل نکرد وما که ازش تحقیق کردیم هیچ کس ازش تعریف خوب نکرد .. اون زمان من ازش خوشم اومده بود هر وقت ازم پول میخواست من بهش کمک مالی میکردم چون شرایط مناسبی نداشت ... الان بعد گذشت چند سال با یه اکانت فیک اینستا رفتم سراغش تا حرفای تو دلم رو بهش بزنم و ازش گله کنم و هم اینکه پولمو بگیرم یا بهش یاد آوری کنم ولی اون گفت من اصلا تو رو نمیخواستم تو بودی که منو میخواستی... با این حرف واقعا قلبم شکست و خیلی ناراحت شدم چون اون موقع حرفای دیگه ای نیست حالا اینجوری میگه واقعا چقدر دلم واسه کارایی که براش کرده بودم سوخت ... چقدر بهش توجه کردم و آدم حسابش کردم ولی اون ... انگار نه انگار... دلم میخواد باز با یه اکانت فیک برم باز چند تا حرف دیگه بهش بزنم ولی تهدیدم کرده ازت شکایت میکنم به جرم مزاحمت... اون زمانی که اون مزاحم من شد من نمیتونم بدم ازش شکایت کنم ؟؟؟یا پول منو خورده یا به جرم اغفال دختران و فریب و دادن وعده ازدواج نمیتونم برم ازش شکایت کنم؟؟ خیلی حرصم گرفته از دستش.. همش دارم نفرینش میکنم و از خدا از ته دل میخوام که جواب این کاراش رو ببینه... امیدوارم سکته کنه یه طرفش لمس شه یا نتونه حرف بزنه تکون بخوره ... اینقدر با احساسات من بازی کرده