شوهرم
یا سر کاره یا خونه عمو و عمش هی بهونه میاره میره خونشون مثلا یه کار اداری داره ۲ ساعت بیشتر نیست میره تا شبم نمیاد منم نمیبره البته من غریبم تو قوم شوهر الانم باز صبح رفت هنو نیومده از کله‌م دود بلند میشه میگم زنگ بزنم هرچی از دهنم میاد بگم باز شیطونو لعنت میکنم
لطفا یه راهی بگید
همیشه میزنگم اینقد اعصبانیم پشت تلفن دعوامون میشه حالا میشه بگید چجوری با سیاست بحرفم 😀
ولش کن بابا از تنهاییت لذت ببر
برات مهم نباشع جوری خوش بگذرون ک انگار نمیبینیش
تو هر چی دعوا کنی نتیجه عکس میده اول ببین دلیل اینکه تنها میره چیه چرا تورو نمیبره بگو دوست داری همراهیش کنی چون تو خونه تنهایی
عمو و عمش خسته نمیشن اینقد این میره اونجا؟ از صبح تا شب؟ زشت نیست؟ شاید روشون نشه ولی حوصلا نداشته باشن هر روز تحملش کنن .
بعد جلو فامیلاش جوری وانمود کن که تؤحسابش نمیکنی ک باهاش بری
غریبه توی قوم شوهر یعنی چی! بالاخره یا اقوام همسرت هستن یا نیستن! قرار نیست که خواهرشون باشی
به همسرت زنگ بزن بگو حوصله م سر رفته تنهایی و کلا بشین باهاش صحبت کن که دوست دارین جایی میرین باهم باشین نه با سیاست خاله زنکی ها نه با عصبانیت.با منطق و عاقلانه حرفتو بزن
ب هر حال دست مرد جماعت نقطعه ضعف نباید بدی .وگرنه این شوهر من بد تر از همه س انقد سردو بی احساسه کلی باهاش حرف میزدم میگفتم بدم میاد از این کارات و رفتارات از این بس مهریات دو روز خوب میشد یادش میرفت الانم بهش هیچی نمیگم دیگ خودمو زدم کوچه علی چپ ب من چی چقد حرص اینو بخورم
