ما شش سالی هست ازدواج کردیم...
این بارداری چهارمم هست...
دو تا بارداری اولم سقط شد و بعدی با کلی دوا درمون و دکتر افلاطونیان باردار شدم.. سالم به دنیا اومد... چند ماه بعد تولد چشم تنگ مردم پسرم رو از من گرفت..لعنت خدا بهشون.اون دنیا باید جواب دل منو شوهرمو بدن
خیلی افسرده و ناراحت شده بودم...
این راه رو چطور باید میرفتم..این مسیر رو دوباره باید طی میکردم...مجبور بودم، چهار ماه از عمل سزارینمم میگذشت خیلی خطرناک بود بارداری مجدد...گفتم خدایا طاقت ندارم
خورد به کرونا همه مراکز ناباروری تعطیل بود
میخواستم ای وی اف کنم چون طاقت صبر ماه ها و سالها رو نداشتم..چون من مشکلاتم زیاد رود.. یه لوله بسته، رحم دوشاخ،تخمدان تنبل،شوهرم اسپرماش ضعیف...
چون همه جا بسته بود مجبور شدم فعلا برم تحت نظر یه متخصص زنان دیگه.دارو داد..نگرفت.
ماه دوم گفتم یه بار دیگه داروهاشو بخورم. از دوم سیکلم شروع کردم کلی قرص و امپول. امپول اچ سی جی رم روز دوازده سیکلم زدم چون تخمکام بزرگ بود
تست بتا دقیقا چهارده روز بعد امپول صحت داره
منم روز بیستو هفت سیکلم ازمایش دادم.. بتا زیر یک...
به دکتر گفتم،بلکه بگه زود ازمایش دادی. ولی گفت زمان درستی دادی. ۱۴ روز از امپولت گذشته. حدافل باید مشکوک میشدی. انشاالله دفعه بعد
با اینحال روز۲۸ و۲۹ و ۳۰ هر روز بی بی میزدم همش منفی
دکتر گفت بیا برا این سیکلت دار بدم
شبش دلم شکسته بود . با غصه خوابیدم... خواب دیدم دو تا دست یه نوزاد رو گرفتن و به من میگن بیا اینو بخور تا باردار شی. خوردمش و قورت دادم. تو خواب احساس کردم رفت تو شکمم و شکمم پر شد
صبح به شوهرم گفتم.گفت کاش بارداری همینجوری بود و خندید
تعبیرشو نفهمیدم. فکر کردم منظورش اینه ک برو بکار
۳۱ سیکلم بود. و شب اغاز دهه کرامت.شوهرم گفت بیا یه بیبی چک بزن. گفتم من دیروز زدم منفی بود گفت حالا بیا بزن
رفتم تو سرویس، گلاب به روتون!
شوهرم افتابه رو گذاشته بود پشت سنگ!تا نشستم، رو لوله افتابه نشستم و بلند گفتم علی خدا بگم جیکارت کنه لعنت به تو!(کاملا به شوخی)شوهرم عصبانی شد و گفت ساکت باش تو سرویس همه همسایه ها شنیدن و ابرو رو بردی. خلاصه خیلی ناراحت شدم چون من شوخی کرده بودم
تست دادم و اومدم بیرون. ت مسیر همش نگاهم ب کیت یود ..ولی منفی...گذاشتمش جلو میز اینه شمعدون. چون با شوهرم قهر بودم نمیخواستم نتیجه رو بهش بگم. گفتم خودش ببینه
شوهرم گفت چی شد؟ گفتم برو ببین. رفت دید....گفت تفسیرش چجوریه؟ گفتم منفیه. رفت برگه راهنما رو نگاه کرد. دو سه دقیقه بهش زل زده بود و من متعجب ک اون داره به چی با این دقت نگاه میکنه
یهو گفت این که مثبته..رفتم نگاه کردم..دیدم اره...امام رضا تو چقد کریمی و رئوف
همون شب رفت سریع سه چها تا کیت دیگه گرفت..همه رو تست کردم مثبت بود
فرداش رفتم بتا. بتا هزار بود...کاملا مثبت... بتا میدونید دیگه هر ۴۸ ساعت دو برابر میشه... یعینی این بتا یک هفته ست ک مثبته...در صورتی ک من این مدت تست خون دادا بودم....
خدایا شکرت
خودش گفته از رحمت خدا نا امید نشید...😭😭😭😭😭