من ترم ۴ کارشناسی بودم تو کلاسمون یه پسری بود به اسم رضا که تو تلگرام یه گروه زده بود و همه کلاسو ادد کرده بود.یه دختری هم بود به اسم پریسا که همیشه دوست داشت نشون بده که من خیلی اخلاق و رفتارم شبیه نی نی کوچولوهاست .و همیشه شبسه بچه ها رفتار میکرد و حرف میزد.یه روز تو گروه تلگرام رفتم پیام دادم رضا سریع اومد بهم جواب داد پریسا هم زود اومد رضا رو کوبید و بعد اومد پی وی من و به من گفت دختره هرزه چرا چشمت دنبال رضاست؟رضا دوست پسر منه.من از همه جا بی خبر گفتم من کجه چشمم دنبال رضاست ؟اون جواب منو داد اونوقت من چشمم دنبال اونه؟
چند روز بعد رضا اومد پی وی من و بهم پیشنهاد دوستی داد منم کلی فوحش بارش کردم و گفتم که میخوای حرم سرا باز کنی؟با چند نفر دقیقا میخوای باشی بگو بدونیم؟بعد پیامهارو فرستادم برای پریسا.ولی پریسا اصرار داشت که تو رضا رو میخوای از من بگیری(خوبه حالا رضا هم مالی نبود)یه رو کلاس داشتم که تو این کلاس نه با رضا مشترک بودم نه با پریسا ولی وقتی رسیدم تو کلاس دیدم رضا نشسته تو کلاس و پریسا هم پشت سرش تو کلاسه.پریسا تا منو دید بلند شد و عین یه چیز نجس گرفت از لباس رضا و برد از کلاس بیرون.بعدا به گوشم رسید که پریسا رضا رو برده بیرون براش یه تاکسی گرفته و فرشتادتش خونه.😂خودشم با یه تاکسی دیگه رفته بود خونشون.رضا هم زرنگی کرده بود وسط راه به تاکسی گفته بود دور بزنه و برگشته بود دانشگاه و باز اومد تو کلاسم.یه روز هم که امتحان داشتم رضا رفته بود برام نمونه سوال در آورده بود آورده بود که من بخونم که منم همونجا از دستش گرفتم پرت کردم تو آشغال و رفتم .و پریسا هم شاهد این صحنه بود.اما رضا که فکر کرده بود دلیل این رفتارای من اینه که رضا با پریسا دوسته پریسا رو فوحش بارون کرده بود و باهاش کات کرده بود.و بازم اومد سراغ من.منم که طبق معمول محلش نزاشتم .اونقد دنبالم افتاده بود که کل خانوادمو میشناخت و هر جا خانوادمو میدید میوفتاد دنبال خانوادم.یه روز کا از دستش خسته شده بودم رفتم پیش رعیس حراست دانشگاه و ازش شکایت کردم ولی بازم کارساز نبود و تنبیه نشد تا اینکه به خاطر بد دهنی به رعیس حراست از دانشگاه اخراج شد.بعد سالها که من ازدواج کردم و با همسرم برای گرفتن مدرکم رفتم دانشگاه پریسا منو تو دانشگاه دید اومد جلو منم باهاش سلام و علیک کردم تا اینکه به شوهرم گفت :شما میدونی که این خانم با دوست پسر من ریخته بود رو هم و باعث شد زندگی من خراب شه؟یکم چشمتو بیشتر باز کن زندگی تورم خراب میکنه.خیلی ناراحت شدم واقعا .چون من همیشه قلبم جای یه نفر بود و بس.من از بچگی عاشق همسرم بودم اونم عاشق من و بلاخره بعد ۱۰ سال به هم رسیدیم و ازدواج کردیم ولی با این حرف پریسا پیس همسرم خیلی سرشکسته شدم .وقتی پریسا دید که من هیچ وقت به رضا اجازه ندادم به من نزدیک شه چرا باید این حرفو به همسرم میزد.؟با اینکه همسرمم خوب جوابشو داد و گفت من به همسرم اطمینان دارم و از خودم بیشتر میشناشمش کرم همیشه از خود درخته عیبو در خودتت پیدا کن .ولی همیشه بابت اون حرفش شرمنده میشم پیش همسرم و با خودم میگم الان همسرم راجب من چی فکر میکنه؟