من و مادر شوهرم رابطه مون زیاد خوب نیست .بخدا بدی نکردم یا بی احترامی .ولی سیاست داره سر همه از فامیل تا پسرش ک شوهرمه.من۶ساله ازدواج کردم و بچه دارم.سرکار میره میشینه فقط از من بدگویی میکنه جلو فامیلو دوست وآشنا.الان حس میکنم خونه فامیل شوهرم میرم از من خوششون نمیاد.من اینجا تنها و غریبم بخدا نمیدونم چه هیزم تری فروختم.یه مادر بزرگ مادری داره شوهرم که فقط منو آتیش زده.یکی از فامیلای مادرشوهرم حتی زنگ میزنم سر نذری خونم نمیاد نذری کنه همه رو میگه جز من.بچه هاافسردگی گرفتم چندتا فامیل شوهرم همش منو میبینن قیافه میگیرن.من با شوهرم ازدواج کردم زیر صفر بود باهم کار کردیم بچمو حامله بودم کار کردم .سختی زیادی کشیدم،بی پولی کشیدم.الان خداروشکر همه چی جور شد ب لطف خدا.