سلام من 18سالمه تو یه شهر غریب با همسرم زندگی می کنم مشکلی که هست اینه که همیشه شبای جمعه می ره شهرستان میگه می رم خونه خالم ،اطرافیانش هم همه معتادن، اینطوری خیلی خوشحال تره ،اما من خیلی می ترسم تو خونه چون خاطره های خوبی از کودکی از تنها موندم ندارم از شدت ترس گاهی خودمو ببخشید خیس می کنم با شوهرم هم در میون گذاشتم اما بازم می ره یه قدرت عجیبی انگار می کشونتش به اون سمت ،چون معتادن خانواده من گفتن خونه فامیلاشون نرم چی کار کنم ؟از اعتیاد شوهرم هم نپرسین چون نمی دونم