كامل داخل پست اول مينويسم من پدرم فوت شده بعد بابام شركت داشته با خونه و كلي چيزاي ديگه كه منو داداشم همه رو داديم دست مامانم الان من برج هشت گفتم پول قرض بده تا خونه بزنيم برج پنج برميگردونيم بهت گفت ندارم در صورتي كه بعد فهميدم به خاله ام پسر خاله ام پير داييم و داييم قرض داده نزديك دريست مليون بخدا من تو خونه اجاره ميشينم كابينتام فلزي جام تنگ خونه كهنه كه روم نميشه كسي بياد خونم اما اون از حق ما داده به بقيه البته قرض نميدونم چطوري بگم من اولويت اولم نه بقيه دوتا داداشام هم اين مدت خوب داده مثلاً از ماشين عوض كردن تا گوشي سي تومني خريده براشون بخدا منم الان نياز دارم تا بخوام حرف بزنم ميگه قلبم درضمن به منم ميده مثلاً پول ماهانه اما با اينا نميشه خونه زد كه دارايي هاش رو نميگم بعضيا بيان بگن پزو چونكه من كل روسايل خونه ام خراب شده و خونه ام خيلي قديميه حتي اين هفته ساختمان از بس قديمي بود كه سيما اتصالي كرد داشت ساختمان ميسوخت بهم بگين چطوري بهش بگم يا بفهمونم بهش كه دلش نشكنه؟
خوب به مامانت بگو از سهم خودت بهت بده، به کاری کن دلش نرم شه کمکت کنه ، زیاد جلو چشمش باش ، دعوتش کن ...
بارها اومده ديده ميگه چقدر مبلتون سفت شده يا وسايل فريزر ميبرم خونشون گفته سال ديگه برات يخجال و فريزر ميخرم اما من وسايل نميخوام يه مقدار براي ساخت بده تا بحال درباره سهم چيزي نگفتم بهش
عزیزم کم رو بودی که بدعادتش کردی ذیگه، از حق و سهم خودت قرض میخوای تازه 😐
اره والا از حقم هم قرض ميخوام همين چيزا كه ميدونم حق من دست بقيه است آتيشم ميزنه هميشه وقتي هم بابام بود خيلي به خواهر برادراش ميداد كه من نفهمم خيلي صدا ميدادم وقتي مجرد بودم اين كار و ميكرد اما از وقتي ازدواج كردم ديگه از اون سروصدا ها خبري نيست