بعد از کلی سختی و کشمکش جهیزیه و حاشیه های خانواده و سختی ها تصمیم گرفتیم بیایم سر خونه زندگی مونن. کرونا بود و نشد جشن بگیریم و ماه عسل بریم اما ما بازم خوشحال بودیم
دوماه از ازدواجمون گذشت، شوهرم از صبح تا 7 و یه وقتا 9 سرکار بود. خوشحال بودم میگفتم داره پیشرفت میکنه تو کارش.
یه روز حتی بش مرخصی ندادن، یعنی از روز اول زندگی بدون مرخصی بود و حتی یه وقتا تعطیلات رسمی سر کار میرفت
تا چهارشنبه نحس
ساعت 10 صبح اومد خونه و...
گفت اخراجش کردن، شرکت ها دارن میبندن و تو دوماه اخیر8 نفرو بیرون کردن.
نمیدونم قسمتم چیه...
کل این دوماه استرس داشتم انگار میدونستم یه اتفاق بد میخواد بیفته و افتاد.. به خانوادم نگفتم که نگران نشن... جلو بقیه نقاب میزنم
اما داغونم، تو این شرایط تحریم و کرونا دیگه شغل کجا بود
یه وقتا میگم اینهمه بدبختی اومد سرم، شاید قسمت من ازدواج نبوده
دخترا دیگه رو میبینم که چقدر راحت زندگی میکنن و به چه چیزایی گیر میدن. اما من به همین شغل و صنار سه شهی حقوق هم راضی بودم که خدا اونم ازمون گرفت
خدایا ممنون بابت کادو عروسیمون... شکرت