مادربزرگ مادرم زن قشنگی نبود اما مردم میگفتن مهره مار داره بعضیام میگفتن ساحره س. همه عاشقش میشدن. مرد و زن. مرید زیاد داشت، خیلی زیاد. هر جا مینشست همه جذبش میشدن. زیاد میدونست. عجیب بود. شوهرش انقدر عاشقش بود که کور شده بود. چشمش فقط “خانوم” رو میدید. زندگی رو به پاش ریخت، جوونیشو ،عشقشو،مالشو. براش دیوان شعری هم گفت. تا “خانوم” غذا نمیخورد او لب به غذا نمیزد تا “خانوم” تایید نمیکرد او هیچ کاری نمیکرد.” خانوم” که مرد دو روز و ده ساعت بعد اوهم از غصه دنیا رو ترک کرد.............................من دنیا امدم. روزی روی پای پدرم نشسته بودم شیرین زبونی میکردم، پنج سالم بود. “خانوم”طولانی نگاهم کرده بود و به مادرم گفته بود: ساویس مهره مار داره...❄️💎 🤍من یک عدد غواصم🏊🏻♀️ دنیای زیر آب خیلی قشنگتر از دنیای روی آبه..🖤 🧜🏻♀️🐬🐋 امضام زندگیه خودمه.
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
خدایا...!! خدایا حواست هست صدای هق هق گریه هایم از همان گلویی می آید که تو از رگش به من نزدیکتری...!!تنهام دل بغل میخواد خدا جون آغوشتو باز میکنی بیام بغلت🙄دوستم میشه واسم آیت الکرسی بخونی🌺برکتش برگرده به زندگیت
خدایا ب حق همین ماه عزیز ناامیدم نکن خدایا من تا لحظه ی اخر بهت امید دارم .به کرمت به بزرگیت به مهربونیت ایمان دارم .یا حسین یا کشتی نجات عالم دست منم بگیر آقا .یا علمدار کربلا یا باب الحوائج ناامیدم نکن .یا علی اصغر با دستای کوچولوت گره ی زندگی من و باز کن😪.اللهم اُنشدک بدم المظلوم .... دوستان توسل کنید به ائمه خیلی مشکل گشاهستن و بزرگوارخدا جوووووووونم شکرت .خیلی مهربونی 😘😘اون حاجتمم میدی😢خودت میدونی چه حالی دارم😭
وای من ۵ ۶ سالم بود تو کوچه با بچه ها بازی میکردم ی چوب دسم بود میچرخوندمش خورد سر خاهر یکی از بچه ها فک کنم محکمم خورد ولی من دوییدم رفتم خیلیییی عذاب وجدان دارم از ذهنم نمیره ک نمیره😥😑😑
خیلیاش ک نمیشه گفت.فقط یکیش ک جدیدا بوده ک میونه شوهرم با پدرش خوب نبود.ی بار دعوتش کردم بنده خدا جرات نمیکرد چیزی بخوره.شوهرم خیلی بچه ننس و شکمو کینه شکم هم زیاد داره..ب پدرشوهرم گفتم پسرت رفتی گفت بابام میگو من یواشکی میخورد بهش نگو بیاد ب پدرشوهرم گفتم..خیلی ناراحت شد.گفت بچه بود از غذای تو دهنم درمیوردم بهش میدادم این میترسید میگوهاش بخورم.تامدتی تو ذهن پدرشوهرم بود و کدورت داشت حالا ک فوت کرد گفتم کاش نمیگفتم