کیا با شوهرشون قهرن

به خاطرخانوادهه من مقصراونه من نییستمم که ببرم 

عزیزه دلم مثلا میری خونه مادرت یه چیز از خونشون بیار خوردنی مثلا یا غذایی چیزی بگو مادرم فرستاده گفته ببر برای داماد عزیزم و برعکس . یه هدیه کوچیک برا مادرت بخر بگو شوهری پول داده گفته برا مامان یه چیز بخر سوپرایزش کن . تعریف کن بگو وای عزیزم نمیدونی مامانم امروز ازت چه تعریفی میکرد مثلا اسم شوهرت رضاس . بگو مامانم به خالم میگفت وای دامادم اقا رضا نمیدونی چه مرد خوبیه کارمون گیر بود هیچکی نبود کمکمون کنه خدا خیرش بده اومد درستش کرد خلاصه انقدر تعریف کن که هم شکوه تامین بهش دسن بده چون مردا عاشق اینن که یکیو تامین کنن حس بزرگی بهشون دست میده کیف میکنن . هم میفهمه خوبی که کرده تو چشم بوده قدرشو میدونخ مادرتون . هم اینکه مادرتونو عزیز کردید پیشش . مثلا مادرت دعوتت میکنه اگه همسرت قیمه دوس داره به مامانت بگو مامان انقدر هوس قیمه های تو رو کردم قیمه های هیچکس ب جز تو بهم نمیچسبه بعد ک درست کرد بعدا ب شوهرت بگو مامانم چون میدونس دوس داری برات درست کرده ها خیلی دوست داره حسودیم شد

بیخود ناز میکشی بره گمشه عوضی یبار بهش بگو جمع کن خودتو خجالت نمیکشی 40 سال سنته مثل بچه دو ساله باید ناز بکشنت میدونی درد اینا اینه که ما اینقد خوبیم و هر کاری هم بکنن باز هم دم نمیزنیم و همیشه میمونیم بخاطدر همین ناز میکنن واقعا باید بری تا بفهمن که همیشه هم خوب نمیمونی

عزیزم نمیخوام بگم چون مرده باید کوتاه بیای اصلا بحث کوتاه اومدن نیس . این سیاسته مطمئم ک حق با شماس ولی با دعوا قهر دور میشید از هم ک این خیلی بده . پست قبلمو بخون امیدوارم کمکت کنه . 

بخدا گریم گرفت الان که فکرشو میکنم

من هنوز سی سالم نشده بشدت احساس پیری و تنهایی میکنم

بهش چندبار گفتم ولی تو خانوادشون یه چیز طبیعیه اگه من نازشو نکشم کشیده میشه سمت مامانش که اونم با من خیلی مشکل داره و منتظر همین فرصته

گیر افتادم حسابی.سر این موضوع قهرم کردم ده روز خونه بابام بودم 

ولی عزیزم شخصیتی که اینطوری شکل گرفته تغییر نمیکنه دیگه

باباممنمم هممین جورییه تو24 سال زندگی مشترک هیچ وقت خودش اشتی نکرده هم همیشه مقصراون بود

عزیزه دلم مثلا میری خونه مادرت یه چیز از خونشون بیار خوردنی مثلا یا غذایی چیزی بگو مادرم فرستاده گفته ببر برای داماد عزیزم و برعکس . یه هدیه کوچیک برا مادرت بخر بگو شوهری پول داده گفته برا مامان یه چیز بخر سوپرایزش کن . تعریف کن بگو وای عزیزم نمیدونی مامانم امروز ازت چه تعریفی میکرد مثلا اسم شوهرت رضاس . بگو مامانم به خالم میگفت وای دامادم اقا رضا نمیدونی چه مرد خوبیه کارمون گیر بود هیچکی نبود کمکمون کنه خدا خیرش بده اومد درستش کرد خلاصه انقدر تعریف کن که هم شکوه تامین بهش دسن بده چون مردا عاشق اینن که یکیو تامین کنن حس بزرگی بهشون دست میده کیف میکنن . هم میفهمه خوبی که کرده تو چشم بوده قدرشو میدونخ مادرتون . هم اینکه مادرتونو عزیز کردید پیشش . مثلا مادرت دعوتت میکنه اگه همسرت قیمه دوس داره به مامانت بگو مامان انقدر هوس قیمه های تو رو کردم قیمه های هیچکس ب جز تو بهم نمیچسبه بعد ک درست کرد بعدا ب شوهرت بگو مامانم چون میدونس دوس داری برات درست کرده ها خیلی دوست داره حسودیم شد

اصلا بهش اهمیت نده بی تفاوتی سخته ولی اگه باشی اینقدر زندگیت اروم میشه که کیف میکنی منم مثل تو نازشو میکشیدم بعدشم گذاشت رفت والا اینا قدر خوبیو نمیدونن باید بی تفاوت و سنگ باشی 

فعلا دارم همین روشو انجام میدم

امیدوارم درست بشه

خودمم آرومتر شدم 

عزیزم باید نازشو بکشی بدون اینکه خودتو کوچیک کنی . شاید شما خودتو کوچیک کردی 

اصلا دلیل نداره مرد گنده ناز کنه خجالتم نمیکشن با ریش و پشم اسم خودشونم گذاشتم مرد اون وظیفشه که ناز خانومو بکشه نه من چند بار سر چیزای بیخود هی قهر میکرد جواب نمیداد منم توپیدم بهش

اره قبول دارم  الان فقط خودمونیم و قلبامون . نه پول اهمیت داره ن مشکل مالی هس ن خانواده دخالت دارن تنها مشکلمون اینه که من نمیخوام الان ازدواج کنم میاد خواستگاری جواب نه میشنوه دو روز افسردگی میگیره منم قربون صدقش میرم انگیزه میدم درست میشه  ولی خب کلا همچیووووو میشه با صبر و سیاست محبت حل کرد . شاید طول بکشه ولی میشه

چرا ؟مگه مرد دل نداره؟مگه مرد غرور نداره؟مگه مرد احساس نداره؟ اون قبل از اینکه مرد باشه یه انسان .