.. من از کراش های دبیرستانم هم براش میگم و تهش میگم تو چفدر از همشون بهتری... چقدر عشقم به تو فرق داره.... چقدر اونا پوچ و الکی بودن و تو واقعی هستی.... این حرفا و اگه تهش بزنم از خاطرات کراش هامم ناراحت نمیشه حتی
منو دختر داییم اون موقع ک آبجیم پوشک داشت تو کوچه داشت بازی میکرد یواشکی بردیمش حموم گفتیم میخوایم حمومت کنیم گذاشتیم تو سطل آب و درآوردیم بیچاره پوشکش سنگین شد عین اردکا راه میرفت
من کلا بچگی پسر ستیز بودم پسرای بزرگ ترم ازم میترسیدن یه روز پشت در قائم شده بودم یکی از پسرا گفت به مامان بزرگم یاسی خونس بیچاره مامان بزرگم فک کرد میخواد با من بازی کنه نگو میترسه بره تو گفت آره عزیزم برو برو بازی کن یهو از پشت در پریدم افتادم دنبالش چند کوچه فرار کرد